اربعین حسینی از راه رسیده است و چهل شبانه روز است که آب از گلوی حضرت زینب (س) پایین نرفته، او هوای اسارتی را نفس می کشد که چهل سال شکسته ترش کرده است، در این چهل روز زینب و امام سجاد (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) و تمام مریدان راه امام حسین در سوگ ابرمردی نشسته اند که حیات اسلام مدیون بدن تکه پاره اوست، اینک چهل روز از غروب غم شهادت شقایق ها می گذرد و سهم خاندان اهل بیت پیامبر، اسارت، عطش، غربت، زنجیر، بیدادگری و بیدارگری بوده است.
و تو ای زینب قهرمان سلام الله علیها، تو می شناسی آب نفرین شده ای که محکوم معامله شوم دنیا پرستان شد، تو دیده ای گودال خونینی را که در گودی چشمانش یادگار هزاران نگاه پریشان را ترسیم می کرد، تیغ بود و شمشیرهایی که برای انداختن قامت حق بر زمین فرود می آمدند و نفس های کام خشکیدهای، که حقیقت، تشنه رسالتش بود، زلالی اشکهای عباس را زمانی که آبهای مشک بر زمین ریخت و تمنای مشک های سوراخ، که آب آخرین بهانه اش بود، تو دیده ای گرمای دستانی که آرزوی سقایی داشت، و از شرم چشمان منتظر کودکان، به خواب آب ها رفت، و به وعده گاه برنگشت، آسمانی که برای همیشه تاریخ با عظمت این فاجعه سیاهپوش شد.
ای زینب قهرمان ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش، ای تبلور صبر علی و تجسم عصمت فاطمه، ای خطبه گویای رشادت و حقانیت حسین، ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی ستم کاران تاریخ به گوش جهانیان می رسانی.
حضرت زینب سلام الله علیها با تمام روح لطیفش اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه و شام سخن می راند، چنان که قلبهای خفته را بیدار می کند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری زینب (س) نباشد، پیام زینب در شام از آن چه یزیدیان شرم زده هراس داشتند بالاتر و رساتر بود، آب معرفت بود بر آتش جهل و گناه.