true
شاید نقد دیگری که مرتضی به سینما داشته باشد بیمهری سینما به موضوع دفاع مقدس است. ما میلیونها سوژه انقلابی داریم. ماجرای مهم دیگری که خاص کشور ماست ۸ سال جنگ و حماسه و افتخار که باید به تصویر کشیده میشد و در این باره کوتاهی شد. جنگی که جنگی جهانی محسوب میشد و چندصد هزار شهید، چند برابر رزمنده و جانباز و آزاده داشت که امروز میلیونها نفر خانواده از این عزیزان وجود دارند. بنابراین ما چند میلیون داستان جنگی داریم که میتوانیم از آنها فیلم بسازیم.
به گزارش "چغادک نیوز"، آوینی معتقد بود که ما سینمای اسلامی نداریم. مفهوم حرف او، این بود که سینما تشکیل شده است از کارگردان و ابزار سینما و زمانی کارگردان میتواند از ابزار سینما درست استفاده کند که کاملا به آن مسلط باشد. مرتضی معتقد بود که برای پیدا کردن راهی در سینما باید تامل کرد و خودش این تامل را کرد و راه را پیدا کرد.» این گفته ها، گفته های مسعود فراستی درباره سینمای آوینی است. مسعود فراستی را با نقدهای تند و تیزش میشناسند. نقدهایی که میگوید بر اساس همگرایی عمیق او با آوینی است. با او پیرامون اشتراکاش با آوینی، یعنی سینما و مستند، به گفتگو نشستیم.
•نحوه آشنایی تان با شهید آوینی چطور بود؟
آشنایی اولیه من از مرتضی اینگونه بود که مرتضی در ماهنامه سوره نقدی بر فیلم مهاجر نوشته بود و در پاورقی نقد خود رجوعی داده بود به نقدی که من کرده بوده و نقل قولی نیز از من در آن نقد نوشته بود. به من گفتند که مرتضی همچین مطلبی را در سوره چاپ کرده و من کنجکاو شدم و این مطلب را گرفتم و خواندم. اما بهانه آشنایی نزدیک من و مرتضی با نقد فیلم هامون اتفاق افتاد.
فیلم هامون فیلم مهمی بود و هنوز هم از اهمیت خاصی در بین روشنفکران برخوردار است. در آن دوره این فیلم هم مورد توجه روشنفکران بود و هم توجه گروههای مذهبی. مرتضی شنیده بود که فراستی نقدی به فیلم هامون دارد که سروشیها آن را رد کرده و چاپش نمیکنند. با من از طریق آقای روزبهانی که در آن زمان در سوره کار میکرد به من خبر داد که نقدت را بیاور تا چاپش کنیم.
اما اولین بار من مرتضی را در حوزه هنری برای نمایش مشق شب دیدم که چند ردیف از من جلوتر نشسته بود و در زمان نمایش فیلم دیدم فردی برعلیه فیلم شروع کرد به موضع گرفتن و میشنیدم که خیلی شدید علیه فیلم در حال حرف زدن است که نظر من هم مثل او بود، بعد متوجه شدم که او مرتضی آوینی است اما به خاطر ندارم که در آنجا با او صحبت کردم یا نه. ولی چند روز بعد به برای دادن نقد هامون به سوره و دیدن او رفتم و به او تأکید کردم که مطلب من به هیچ عنوان قابل حذف شدن نیست و او به من اطمینان داد مطلب را بدون هیچ تغییری چاپ میکند. چند روز بعد مرتضی گفت مطلب بعدی را بنویس و این گونه بود که من با مرتضی آوینی شروع به کار کردم.
•نگاه شهید آوینی به مقوله سینما به چه شکل بود؟ به عبارت بهتر جهان بینی فکری آوینی درباره سینما چه بود؟
برای من کاملا واضح بود که مرتضی فیلمساز نیست منظور من از فیلمساز فیلم داستانی است. مرتضی یک نظریهپرداز است و در کار خود اصول بسیار محکمی دارد.
مراد من از فیلم، فیلم بلند داستانی است. من فکر میکنم باید با «مستند» حرف زد و معتقدم آدمی که این چنین اهل نظر است اساساً نمیتواند «قصه گو» باشد و فیلم بلند سینمایی برای گیشه یا حتی نیمه گیشه بسازد. مرتضی از این نوع آدمها نیست و نبود. اگر صد سال دیگر هم زندگی میکرد، به نظر من مستند میساخت و سمت ساخت فیلم بلند داستانی نمیرفت.
آنچه به عنوان سینما در نگاه آوینی جلوه میکرد متفاوت و ورای سینمای ترجمه شده از غرب بود. همین نوع نگاه آوینی موافقها و مخالفهای خودش را نیز داشت زیرا این نگاه پیش از این تجربه نشده بود.
شهید آوینی مستندهای زیادی ساخته بود و روایت فتح صرفا به واسطه نوع تفکر و اندیشه متفاوت آوینی توانست تفاوتهای جنگ ما را با سایر جنگها به نمایش بگذارد. همه اینها به نوع نگاه آوینی بر می گشت، او به شدت با مطالعه بود و از بچگی گویا علاقهای جدی به مطالعه داشته و به دو زبان مادریاش و انگلیسی کتابهای بسیاری خوانده بود. او میتوانست براساس اطلاعات و داشتههای خود و برداشتش از سینما خطوط اتصالی بیابد که همین موجب تفاوت نگاه او به سینما میشد.
شهید آوینی بین سینما و انقلاب اسلامی تعارضی قائل نبود و به همین دلیل، هراسی از صنعت سینما و رسانههای ارتباطی دیگری مثل ویدئو و ماهواره نداشت. او معتقد بود ما باید خانه خود را در دامنه آتشفشان بسازیم. شهید آوینی با واژه و مفهوم «سینمای اسلامی» مخالف بود و اعتقاد داشت: «به نظر من، سینمای اسلامی وجود ندارد که ما این عنوان را این طور به کار ببریم. من اسلام را حقیقت عالم میدانم و وقتی معتقدم به این حقیقت که هنر، بالذات و خواه ناخواه با حقیقت عالم نسبت دارد و سینما هم بالطبع نسبتی با هنر دارد، پس حقیقت سینما خود به خود امری است که میتواند معنوی و الهی باشد. ذات سینما اسلامی نشده که شما بگویید سینمای اسلامی.» آوینی معتقد است، سینما متناسب با نیاز عصر خود شکل گرفته و متولد شده است و لذا با این تعبیر که سینما یک ابزار و وسیله صرف است، مخالف بود. در حقیقت، او سینما را فرهنگ تجسم یافته تمدن مدرن میداند که خنثی نیست و وظیفه هنرمند مسلمان این است تا جوهره و روح این تکنولوژی را شناخته و آن را به نفع ارزشها و اندیشههای خود تسخیر کند. به عبارت دیگر، تلاشهای نظری و علمی او در حوزه سینما برای رسیدن به یک نوع «حکمت سینمایی» بود.
•سینمای ایده آل آوینی چه بود؟ چه معیارهایی برای سینمای ایده آل خود ترسیم میکرد؟ چه راهکارهایی در این باره ارائه میکرد؟
آوینی به شدت به سینمای قصه گو علاقه داشت و داستان گویی را ماهیت سینما میدانست. علاقه او به سینمای هیچکاک را باید ریشه همین نگرش و علاقه دانست. به همین دلیل او همواره به نقدهای مضمونی انتقاد کرده و یکی از معضلات نقد سینمایی ما را مضمون زدگی میدانست. در واقع او به ابزارهای سینمایی برای قصه گویی به شدت معتقد بود و اینکه پیامهای معنوی و والا را نمیتوان بدون تکیه بر ابزارها و لوازم قصه گویی عنوان کرد و بر مخاطب تاثیر گذاشت.
آوینی بارها تاکید کرده بود که سینما اول تکنیک است و بعد مضمون. او محتوا را بر فرم غالب نمیکرد. اصلاً این دو را از هم تفکیک نمیکرد. به همین دلیل آدمهای خیلی نظری و خیلی از بچه مسلمانهای اهل سینما، عقیده دارند که روایت فتح خوب است اما بدون نریشین (گفتار متن). اما اینجا روایت و راوی و لحن، عین دوربین است و تفکیک پذیر نیست. روایت فتح یک فیلم تبلیغی- تهییجی است در عین اینکه هنگام دیدنش احساس شعاری بودن دست نمیدهد. به شدت مظلومانه است اما غمگین نیست و بسیار حماسی است و بوی جای دیگری را میدهد.
به اعتقاد او ممکن است فیلم مضمون خوبی داشته باشد اما اگر احاطه بر تکنیک نداشته باشیم ممکن آن را به ابتذال بکشاند. با این حال او تکنیک در سینما را جمع میان «مهارت فنی» و «ذوق هنری» میدانست و معتقد بود که میتوان در سینما مهارت فنی را کسب کرد، اما ذوق هنری اکتسابی نیست. و او هنرمندی بود که هم مهارت فنی داشت و در رشته معماری تحصیل کرده بود و هم ذوق هنری که در مستندهایش قابل ردیابی است.
•اگر سید مرتضی امروز در قید حیات بود چه نقدی به سینمای امروز داشت؟
آوینی معتقد بود که ما سینمای اسلامی نداریم. مفهوم حرف او، این بود که سینما تشکیل شده است از کارگردان و ابزار سینما و زمانی کارگردان میتواند از ابزار سینما درست استفاده کند که کاملا به آن مسلط باشد. مرتضی معتقد بود که برای پیدا کردن راهی در سینما باید تامل کرد و خودش این تامل را کرد و راه را پیدا کرد.
اما اگر مرتضی در فضای سینمای امروزی بود حتما به این نکته اشاره می کرد که درست است بر اساس حرف امام که مخالف فحشا بودند نه سینما، اما اینکه به اسم اینکه ما سینمای هالیوودی و کابارهای نمیخواهیم، سینمای بیمخاطب درست کردهایم که این خواسته غرب است.
جریان فرهنگی امروز کشور بهشدت تحت سیطره سیاست است و این چیزی است که به هیچ وجه از نظر مرتضی پذیرفتنی نبود. در موقع او در زمان پرداختن به کار فرهنگی اجازه دخالت اغراض سیاسی را نمیداد. اما امروز عرصه فرهنگ کشور بیش از هر دوره دیگری سیاسی است و این سیاست از سینما دور نمانده است این آلودگی قطعاً تضاد کامل با دغدغههای مرتضی دارد.
شاید نقد دیگری که مرتضی به سینما داشته باشد بیمهری سینما به موضوع دفاع مقدس است. ما میلیونها سوژه انقلابی داریم. ماجرای مهم دیگری که خاص کشور ماست ۸ سال جنگ و حماسه و افتخار که باید به تصویر کشیده میشد و در این باره کوتاهی شد. جنگی که جنگی جهانی محسوب میشد و چندصد هزار شهید، چند برابر رزمنده و جانباز و آزاده داشت که امروز میلیونها نفر خانواده از این عزیزان وجود دارند. بنابراین ما چند میلیون داستان جنگی داریم که میتوانیم از آنها فیلم بسازیم.
هزینه ساخت فیلمها را در ایران، دولت میدهد. اما آنچه امروز با آن مواجهیم، سینمایی است که از نظر تجاری شکست خورده است.
مسئلهای که ۲۰ سال پیش مرتضی آن را درک کرد این است که سینمای ایران به اندازه انرژِی هستهای میتواند برای ایران قدرت ایجاد کند. ساخت فیلمفارسی مبتذل که با گرایشهای روشنفکری ترویج میشود، جلوی این رشد و قدرتمند شدن سینمای ما را میگیرد.
مرتضی گزاره «سینما باید جذاب باشد» را میفهمید و این هنوز مشکل ماست. اینکه سینما باید مخاطب داشته باشد و مخاطب را جذب کند که من اینطور فرمولهاش میکنم که «هنر در سینما از پس سرگرمی میآید». این جمله معروف هیچکاک است و مرتضی هم این جمله را میفهمید؛ سرگرمی را میفهمید و رابطهاش با هنر را هم میفهمید و این مسئله بسیار مهمی است و تا به امروز هیچ کس، یعنی تمام مدعیان نظریههای مختلف درباره سینما بعد از انقلاب، این را نمیفهمند.
•آیا شهید آوینی اساساً سینما را نفی کرده و غربی دانسته است؟ در برخی از کتابهایشان چنین اشارهای داشته است، درست است؟
متحجرین نقدهای سینمایی مرتضی را به منزله مخالفتش با سینما قلمداد کرده بودند و این مخالفتها را به سود خود تفسیر میکنند. روشنفکران هم مرتضی را در سابقه روشنفکریاش و دوربین و قلمی که به دست داشت میبینند. اما واقعیت امر این است که با توجه به نظریاتی که مرتضی داشت نمیشود او را با متحجرین یا روشنفکران جمع بست. ایشان از سویی جمع سینما و انقلاب اسلامی را پذیرفته و به این ترتیب راه خود را از متحجرین جدا کرده بود و از سوی دیگر بر سینمایی دینی و مردمی تاکید داشت که او را از روشنفکران متمایز میکرد.
توضیح سادهتر دیدگاه مرتضی درباره سینمای غرب تا حدودی دشوار است اما میتوان موضع گیری او را درباره سینمای غرب به ۲ گروه نسبت داد. گروه اول آنهایی هستند که اعتقاد دارند باید از سینمای غرب تبعیت کرد که خود را روشنفکر مینامند و به صورت مستقیم از تمامی دستاوردها و عملکرد و تفکرات در سینمای غرب استفاده میکنند. گروه دیگر هم اعتقاد داشتند که نباید هیچگونه تعاملی با سینمای غرب داشت و باید به طور کامل آن را نفی کرد که این افراد را میتوان متحجرین نامید. این گروه دقیقا نظراتشان در مقابل گروه اول بود.
اما مرتضی نظراتش و دیدگاهی که داشت نگاهی میانه و مختص خودش بود. او معتقد به تماشای آثار غربی و آموختن و استفاده از مسایل مثبت و پیشرفتهای تکنولوژیکی روشی برای به روز شدن و استفاده درست از الگو برداری از غرب است. حتی در این زمینه به نگارش کتاب و تماشای آثار غربی ترغیب میکرد.
نقدهای او به سینما اگرچه تند و تیز بود اما سینما را نفی نمیکرد. اگر چه او از کسانی بود که نقدهایش به سینما، برخواسته از نقدهای اساسیاش به غرب بود؛ مرتضی معتقد بود که میتوان دست به خلاقیتهای تازهای زد. نقدهای او، بر خلاف متحجرین یا همان گروه دومی که از آنها یاد کردم بوی نفی نمیداد. متحجرین ذات سینما را فاسد و غرب را منتقل کننده این فساد به جامعه و فرهنگ میدانند و این دلیل است که نمیتواند سینما در خدمت انقلاب اسلامی قرار بگیرد و انقلاب هم نیازی به آن ندارد. آنها همواره تلاش میکنند سینما و سینماگران را به فساد نزدیک ببینند و با نفی سینما سعی دارند فرهتگ را از این فساد دور نگه دارند. اما مرتضی اگرچه معتقد به ماهیت غربی سینما و قائل به ذات برای آن بود اما این نکته را از نظر دور نمیداشت که اولا انقلاب اسلامی در نگاه تمدنیاش نیازمند سینماست و ثانیا در سینما میتوان راهی گشود که مقصدش تمدن غربی نباشد.
مرتضی در کتابها و نوشتههایش میکوشد نشان دهد انقلاب اسلامی و سینمای ایران با یکدیگر قابل جمع هستند و به یکدیگر نیاز دارند و در هیچ زمانی سینما را نفی نمیکند.
•شهید آوینی چه نگاهی به سینماگران جایزه بگیر داشت، کسانی که برای جایزه فیلم میساختند؟
نگاه مرتضی به این موضوع هم دیدگاهی امروزی است. او همیشه به سینمای جشنوارهای نقد داشت و در نوشتههایش این سینما را میزد. این افراد ادعا دارند که رابطه سینمای ملی و جهانی را میفهمند و از مقامات بگیرید تا صاحب نظران فرهنگی، اما در کل همه در این موضوع مشکل دارند و در بحث سینمای جهانی نگاه نادقیق و غلطی را دارند. هم من و هم مرتضی همان موقع صریحاً نوشتیم که ما سینمای جهانی نداریم، مگر اینکه از سینمای ملی گذر کنیم. شرط جهانی شدن، ملی شدن و ملی بودن است و اگر سینمای ما مسائل ملی، نگاه ملی و فرم ملی پیدا نکند، اصلا جهانی نمیشود. فیلمهایی که ما از آنها دفاع میکنیم و در دنیا نیز جایزه میگیرد، اینها سینمای جهانی نیست و جوائز ما هم جایزههای جهانی نیست و شخصی است. مخالفان سینمای جشنوارهای نیز تا امروز این مسئله را نمیفهمند و سید مرتضی به خوبی این مسئله را فهمیده بود. این موضوع نیز هم مسأله امروز است؛ از بحث اسکار بگیرید تا استرداد و حرفهای که همه میزنند که ما میخواهیم سینمایمان را از سطح ملی دربیاوریم و جهانی کنیم.
•با این نگاه خاطرتان هست که چه شد که داوری جشنواره فجر نهم را قبول کردند؟
کاملا خاطرم هست که با مرتضی در دفتر نشسته بودیم که تلفن زنگ زد و من جواب دادم. آقای لاریجانی بود که میخواست از مرتضی دعوت کند که داور جشنواره شود. مرتضی قبول کرد تا برود و اثر خود را بگذارد و توی مدت داوری هر روز با هم در تماس بودیم. روز آخر به من گفت بیا کارت دارم. رفتم و دیدم کلافه است، به من گفت که بیانیه پایانی را من نوشتهام، بیا بخوان وقتی خواندم تعجب کردم؛ به او گفتم که این متن شاید یک سومش مرتضی باشد و او گفت درست است و تنها نبودم و یک رأی داشتم و نظر بقیه هم در این بیانیه تاثیر دارد. در آخر مرتضی مجبور شد که بیانیه را بخواند اما خواندن چنین متنی آنقدر برایش فشار داشت که از فردای آن روز صدای مرتضی گرفت. چون مرتضی عادت داشت با صدای بلند حرف خود را بزند و آن روز به دلیل اینکه نتوانست حرف خود را بزند صدایش گرفت و یادم هست تا روز قبل از رفتنش هنوز صدایش گرفته بود.
•سخن آخر…
بدون شک مرتضی کسی بود که تمامی اندیشه و افکارش با انقلاب آمیخته بوده است. روشها و دیدگاههای مرتضی همیشه متفاوت بود و تلاش میکرد تا با مخالفان به گفتوگو بپردازد و حتی گاه عقاید مخالفان را منتشر میکرد. یادم هست زمانی که بحث ماهواره و ویدیو مطرح شده بود، مرتضی نظر تمامی مخالفان را با جلوگیری از ورود این پدیدهها منتشر کرد و در پایان با مقالهای به بسیاری از این صحبتها جواب داد. وی در هر صورت تلاش داشت تا در خصوص مسایل فرهنگی درهمین چارچوب عمل میکرد حتی در مستندهایش متفاوت عمل میکرد و لحظه مرگ را در فیلمهای مرتضی با مرگ در سایر فیلمها تفاوت دارد. فقدان چنین افرادی برای فرهنگ و هنر جامعه ما بسیار بد است چون دیدگاه و نظرات چنین افرادی درحرکت در مسیر درست سینما و فرهنگ و هنر را کمک میکند.
منبع: هفته نامه ندای زاگرس استان ایلام
false
true
false
true