- 17 فروردین 1397
- سیاسی , يادداشت ها
- کد خبر 47681
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
true
آنهایی که با تاریخ عربستان سعودی و خاندان پادشاهی آل سعود آشنایی دارند، به خوبی می دانند که پادشاهان سعودی در قالب های مختلفی بروز و ظهور داشته اند، به غیر از جنگ و آنهم جنگ با کشورهای خارجی. محافظه کاری این خاندان تا حدی بود که در زمان جنگ اعراب و اسرائیل و بسیج نیروهای عرب هیچ تحرک خاصی نداشتند و در سال ۱۹۷۳ نیز اقدام نمایشی تحریم کشورهای غربی حامی اسرائیل را که اقدامی تقریبا بی خطر بود انجام دادند.
این رویه تا سال زمستان ۱۳۹۳ ادامه داشت تا اینکه ملک عبدالله از دنیا رفت و ملک سلمان جانشین وی شد. جانشینی که در اصل همه چیز به سمت محمدبن سلمان برگشت و وی به تدریج تنها یکه تاز عرصه قدرت سعودی شد. جنگ علیه کشور یمن در نخستین ماه پادشاهی نشان از تغییر سیاست های عربستان داشت.
اگر در گذشته عربستان با حمایت مالی و نظامی از گروه های نیابتی یا رژیمی چون صدام حسین علیه ایران فعالیت می کرد، حال خود به صورت مستقیم وارد این تقابل شده و آشکارا نیز محمدبن سلمان از کشاندن جنگ و درگیری به داخل کشور سخن گفته است. اگر روزگاری در اسناد ویکی لیس از تقاضای پادشاه سعودی از آمریکا برای حمله نظامی و بریدن سر افعی سخن گفته می شد، در حال حاضر آشکارا مقامات سعودی با آمریکایی ها و حتی اسرائیلی ها درباره نقشه حمله به ایران و یا مقابله با تهران در منطقه با ابزارهای تهاجمی سخن می گویند.
محمدبن سلمان؛ پادشاه واقعی عربستان است. وی انقلاب اجتماعی و فرهنگی را در سرزمین بسته عربستان آغاز کرده و طرح های بلندپروازانه ای برای تبدیل شدن به کشوری با فناوری بالا دارد. بن سلمان که از کودکی در سرزمین های غربی و به ویژه آمریکا زندگی گذرانده، به دنبال تبدیل کردن عربستان به قطب جدید مالی، فناوری، گردشگری و نظامی- سیاسی منطقه ای است. آرزوهای بزرگ که در بیشتر این آرزوها نیز خود مدیریت کلان را در دست دارد.
در سفر اخیرش به آمریکا و انگلیس نیز از طرح های بلندپروازانه اش رونمایی کرد و از سرمایه گذارانی چون بیل گیتس برای حضور در پروژه های بزرگ عربستان دعوت کرد. سند چشم انداز ۲۰۳۰ سلمان که نزدیک به ۱۲ سال زمان برای اجرای آن فرصت است، یک گام بلند از خروج عربستان از جامعه سنتی و بسته به سوی یک جامعه باز و مدرن خواهد بود. گامی که عربستان می خواهد در یک دهه طی کند! اما یک وجهه دیگر سیاست بن سلمان ادامه روند تهاجمی کشور در بحث مقابله با رقبا و دشمنانش است. در بطن این ماجراجویی، ایران قرار دارد. دشمنی وی با ایران ظاهرسازی نیست و وی براساس ذهنیتی که از تبدیل شدن به رهبر جهان عرب در سر دارد، تهران را به عنوان مقصد اصلی سیاست های تهاجمیش انتخاب کرده است. تشکیل و انسجام بخشی به مثلث عربستان، آمریکا و اسرائیل در منطقه علیه ایران ماموریت اصلی وی در این راه است.
قرادادهای چند ده میلیاردی خرید تسلیحات نظامی میان ریاض و واشنگتن و خرید های دیگر نظامی این کشور از دیگر مناطق جهان در حال تبدیل کردن عربستان به ذاغه اسلحه است. تجهیزات گرانبها و مدرنی که در چند سال گذشته تقریبا بخش عمده ای از منابع ارزی سعودی را به خود اختصاص داده است.
اما مهمترین مساله در زمینه دور جدید نقش آفرینی نظام سعودی، تقابل با جمهوری اسلامی ایران است. جنگ اقتصادی سعودی ها به انحای مختلف مانند قاپیدن مشتریان نفتی ایران در حال انجام است و تلاش برای افزایش تحریم های اقتصادی و مالی با لابی در غرب نیز اظهر من المشس است. از دیگر جنبه های رویارویی غیرمستقیم عربستان با ایران باید به تقابل مستقیم سعودی ها با متحدان ایران در منطقه از جمله یمن اشاره کرد. در سوریه و عراق سعودی ها نتوانستند در جنگ نیابتی چیزی به دست آورند و بازنده های اصلی این بحران بدون شک عربستان بود. در لبنان نیز تلاش برای از بین بردن حزب الله لبنان با در بسته روبه رو شد و رسوایی حریری به بار آمد. مجموعه ای از تحولات در دو سال گذشته نشان می دهد که عربستان نتوانست جبهه ای مشترک علیه ایران در منطقه راه بیاندازد و به همین خاطر به صورت آشکار به سمت اسرائیل و آمریکا ترامپ تغییر جهت داده است.
خلع سلاح ایران اولین هدف جبهه جدید است. خلع سلاحی که بدون از حوزه موشک های استراتژیک شروع می شود و با معامله بر سر توان موشکی ایران تمام خواهد شد. اقدام بعدی این جبهه حمایت نظامی و مالی بیشتر و هدفمند از گروه های معارض و تروریستی مخالف ایران است تا اطراف مرزهای ایران را ناامن کنند و ناامنی را به داخل خاک ایران بکشند. آشوب سازی در داخل ایران بر سر مشکلات اقتصادی و معیشتی و حتی اجتماعی و فرهنگی جنگ نرمی است که در گذشته وجود داشته و در آینده شدت بیشتری به خود خواهد گرفت.
ولی ورای این مسائل، جنگ مستقیم عربستان سعودی علیه ایران است. آیا این کشور با توجه به خریدهای جدید نظامی و جنگ لفظی که علیه رهبر ایران و مردم کشور آغاز کرده، می تواند مستقیما وارد نبرد با تهران شود؟ چند سناریو را می توان مطرح کرد:
۱- ادامه وضع موجود: عربستان سعی خواهد کرد در اتحاد با کشورهای غربی فشارهای اقتصادی را بر ایران حفظ کند و به دنبال تلاش جهت انزوای ایران در منطقه و جهان باشد. فشار جهت برجام موشکی و منطقه ای از سوی غرب علیه ایران و به سرانجام رساندن این الگو، کم هزینه ترین سناریوی مطرح می باشد که با هدف تغییر نظام حاکم بر ایران در دراز مدت دنبال می شود.
۲- تغییر وضع موجود با حمله نظامی مستقیم: پر ریسک ترین سناریو در این زمینه حمله نظامی پادشاه سعودی علیه ایران است. حمله ای که می تواند به صورت هوایی، موشکی و دریایی صورت گیرد. به مانند جنگ یمن ائتلافی از کشورهای متخاصم عربی علیه تهران وارد نبرد شوند و حمایت کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل را نیز پشت سر داشته باشند.
۳- حمایت از جنگ نظامی علیه ایران: سناریوی بعدی ترغیب آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران است. موضوعی که چند دهه است همواره مطرح بوده ولی هیچگاه عملی نشده است. عربستان با تقبل هزینه مالی و نظامی حمله مستقیم غرب به ایران، پشتیبانی عملیات را برعهده خواهد گرفت. این سناریو از جهاتی هزینه کمتری نسبت به دومی دارد.
با توجه به شرایط موجود در منطقه و عربستان به نظر می رسد گزینه اول و سوم هدف اصلی خاندان سعودی باشد. عربستان، ارتش منسجم و بزرگی ندارد و حتی در جنگ یمن نیز ائتلافی از کشورهای عربی وارد شده اند که این ائتلاف نیز در نبرد با گروهی مانند انصارالله بیش از سه سال است که نتوانسته کاری از پیش ببرد. هرچند ویترین تجهیزات نظامی عربستان زیبا چیده شده ولی عدم وجود توانمندی در بهره گیری از آن در جنگ با یک کشور بزرگ و قدرتمند، می تواند بقای این رژیم را در کوتاه مدت به خطر اندازد.
از سوی دیگر طرح های بلندپروازانه محمدبن سلمان نیازمند ثبات در داخل و مرزهای سعودی است. هر نوع ناامنی یا جنگی با ایران نه تنها ماهیت این نظام را از بین خواهد برد بلکه هیچ سرمایه گذاری در این کشور که درگیر جنگ است صورت نخواهد گرفت.
تهران تجربه جنگ هشت ساله با یک ارتش قوی و کلاسیک عربی را در چنته دارد. کشور توانست علی رغم مشکلات اقتصادی و تنگنای فروش نفت، به مدت هشت سال بجنگند و در اتحاد مثال زدنی مردم و نظام، صدام را برای همیشه از کرده خود پشیمان سازد. اما عربستان سعودی هرگز با چنین چالشی روبه رو نبوده و در صورت بسته شدن شریان نفتی این کشور، سعودی ها با بحران های اقتصادی، معیشتی و اجتماعی غیرقابل کنترلی در داخل روبه رو خواهند شد که کنترل آن بسیار سخت خواهد بود.
در کنار تمامی این احتمالات، جنگ لفظی سعودی ها در حال حاضر تنها مصرف داخلی دارد، موقعیت و جایگاه ایران در منطقه و در بعد دفاعی توان کمترین تحرک نظامی مستقیم به سعودی ها را هرگز نمی دهد. ایران دارای قدرت چشمگیری در منطقه است که حتی آمریکا در اوایل قرن بیست و یکم علی رغم حمله به افغانستان در شرق ایران و عراق در غرب ایران، نتوانست تهران را وارد پروژه خاورمیانه بزرگ خود کند و حتی این تهران بود که بیشترین نفع را از جنگ آمریکا با سقوط طالبان و صدام برد.
به هر حال نباید از نقشه های شوم دشمن در زمینه خلع سلاح کشور با حربه هایی چون تحریم غافل شد. به مرگ گرفتن و به تب راضی شدن از حربه های دشمن است تا با فشار و بحران سازی اقتصادی و تحریم های مالی تهران را بار دیگر بر سر میز مذاکره در مباحث دفاعی و منطقه ای بکشاند. فضای جنگ روانی در دستور کار دشمن است تا با انحراف در افکار عمومی ایران، شرایط را برای مذاکرات بعدی که به تضعیف ایران بیانجامد آماده سازد. عربستان سعودی نیز خود به عنوان محور اصلی این گونه اقدامات در حال کنش گری در جهان است تا باعث عقب نشینی تهران در توانمندی های نرم و سخت خود شود. بدون شک خلع سلاح ایران در صورت وقوع،تهران را در برابر دشمنانش دست بسته خواهد کرد که این سناریو خیانت آمیزترین سناریوی موجود در حالت کنونی است.
منبع: جهان نیوز
false
true
false
true