- 20 بهمن 1399
- يادداشت ها
- کد خبر 79140
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
true
به گزارش چغادک نیوز، هر کس وقتی فردی را برای زندگی مشترک انتخاب میکند تصور نمیکند که ممکن است رابطه او و همسرش در جایی از زندگی دچار شکست اساسی بشود. همه دنبال ازدواج خوب و وفادارانه هستند. اما برای برخی پیش میآید که زندگی از مسیر وفاداری خارج میشود و خیانت اتفاق میافتد.
خیانت زناشویی هم مانند بسیاری از از مسائل دیگر این حوزه در جامعه ما درگیر کلیشههای بسیاری است. برملا شدن خیانت برای هر زوجی حادثهای ناگوار است. اما داشتن مهارتهایی در این زمینه چه برای کسانی که زندگی خود را در معرض عدم وفاداری میبینند و چه برای کسانی که در حال حاضر از شریک زندگی خود مطمئن هستند، کمک میکند تا هم از این موضوع پیشگیری کنیم و هم در صورت وقوع عاقلانه و با آسیب کمتری به خود و دیگران با خیانت روبهرو بشویم.
در این گفتوگو مهدی ناجی عظیمی زوج درمانگر، مشاور و مدرس دانشگاه ضمن بررسی موضوع خیانت و عدم وفاداری در زوجین، راهکارها و توصیههای برای پیشگیری و همچنین حل این مسئله در یک زندگی مشترک ارائه داده است.
آیا خیانت فقط به معنای وارد شدن نفر سوم به زندگی یک زوج است؟
یک تعریف دقیق از خیانت این است که هر فکر، احساس یا رفتار، چه به صورت پنهانی و چه به صورتی که همسر و بقیه هم مطلع بشوند و این رفتار موجب رنجش و ناراحتی همسر بشود خیانت است. حتی اگر پای نفر سومی هم درمیان نباشند. به عنوان مثال فردی که به دیدن فیلمهای غیراخلاقی عادت دارد و از این راه حتی بخشی از نیاز جنسی خود را رفع میکند، در حال ارتکاب خیانت به همسر خود است. خیانت به معنای از بین رفتن حس اعتماد است. زمانی که دونفر ازدواج میکنند به یکدیگر قول میدهند که نسبت به هم وفادار باشند. و این وفاداری به این معنی است که زوجین به هم متعهد میشوند که فقط با یکدیگر رابطه عاطفی و جنسی داشته باشند.
چه علائمی در یک زندگی مشترک، میتواند نشانه این باشد که آن زندگی در معرض عدم وفاداری قرار گرفته است؟
هیچکس ازدواج نمیکند که بخواهد خیانت کند یا خیانت ببیند. همه دوست دارند ازدواج کنند و زندگی جدیدی را با رضایت و شادی سپری کنند. همه دوست دارند یک شوهر و یک زن خوب داشته باشند. اما ارتباط و ازدواج خوب ساختنی است. گاهی دیده میشود که اتفاقا زن و شوهر خیلی هم رابطه خوبی با هم دارند، اما باز هم خیانت اتفاق میافتد. بسیاری از این افراد بعد از قرار گرفتن در یک رابطه خارج از ازدواج هنوز هم میگویند که حاضر نیستند از همسر خود جدا بشوند. از طرف دیگر هم حاضر نیستند این روابط فرازناشویی را کنار بگذارند چون به آنها حس مطلوبی به دنبال آن هستند را میدهد. پس این موضوع را نمیتوان با گفتن چند نشانه و علامت معرفی کرد. بلکه باید تقسیم بندیهای زیادی در این زمینه ارائه داد.
این تقسیمبندی به چه صورت است؟
ما میتوانیم افرادی که درگیر موضوع خیانت و بیوفایی هستند را به چنددسته تقسیم کنیم. دسته اول کسانی که فکر میکنند همسر آنها به آنها خیانت میکنند اما مطمئن نیستند. در واقع بوی خیانت را حس کردهاند اما ادلهای ندارند.
دسته دوم کسانی که مطمئن هستند همسر آنها در حال خیانت است اما از بازگو کردن آن میترسند. دسته سوم کسانی که همسر آنها خیانت میکند و همگی هم از این موضع مطلع هستند. این نوع سوم به یک کابوس برای زوجین تبدیل میشود و هجومی از افکار منفی و آزاردهنده دامن آنها را میگیرد چون فرد خیانتکار رسما به خیانت خود اعتراف میکند و میگوید میخواهد این رفتار را ادامه هم بدهد.
اما دسته چهارمی هم وجود دارد. آنهایی که میخواهند و قصد دارند به همسرشان خیانت کنند و برای این کار وسوسه شدهاند اما تردید دارند که انجام بدهند یا نه. دسته پنج و آخر هم آنهایی که موضوع خیانت خود را از همسر مخفی نگه داشتهاند و کسی از آن مطلع نیست.
مهمترین نکته در خیانت و بیوفایی این است که اگر آن را به عنوان یک مسئله تعارضآمیز در روابط مطرح کنیم به دو برداشت میرسیم. یکی اینکه خیانت را به عنوان تهدیدی برای متلاشی شدن خانواده در نظر بگیریم یا فرصتی برای به خود آمدن و اصلاح و تقویت رابطه تا با مطالعه و مشاوره آن را به فرصتی برای بهبود زندگی خود تبدیل کنیم.
در صحبتهایتان گفتید که در یک زندگی که زوجین رفتار خوبی هم با هم دارند، ممکن است خیانت اتفاق بیفتد. چه دلایلی این خیانت را رقم میزند؟
دلایل خیانت بسیار زیاد است. الگوهای ارتباطی بین زوجین، ویژگیهای شخصیتی زوجین، سبکهای دلبستگی، شیوههای حل تعارض، فرسودگیها و استرسهای زناشویی، میزان صمیمیت عاطفی و جنسی زوجین، زیادهطلبی و تنوعطلبی، حتی سست بودن یا سست شدن باورهای مذهبی جزدلایل خیانت محصوب میشود.
از لحاظ اجتماعی هم سهلالوصول بودن ایجاد ارتباط عاطفی و جنسی با افراد دیگر موثر است. این سهلالوصول بودن شامل ازدیاد ارتباطات مجازی و یا دیدن فیلمها و سریالهای نامناسب هم هست.
ویژگیهایی که ممکن است باعث خیانت بشود از لحاظ روانی به ۴دسته تقسیم میشوند. اولین مدل ، مدل «گسترش خود» است. وقتی زوجین زمینه توسعه و پیشرفت خود را فراهم نکنند از میزان رضایت و خشنودی آنها کاسته میشود و ممکن است جذب افرادی که نیازهای خود را گسترش دادهاند بشود. یعنی فرد، دیگر همسرش را در حد خودش نبیند. این گسترش خود شامل انجام کارهایی مثل پیشرفت در شغل و تحصیل، وضعیت اقتصادی، ارتباطات اجتماعی، ورزش کردن، توجه به ظاهر و مواردی از این دست میشود.
دومین مدل، مدل «سرمایهگذاری اجتماعی» است که فرد در رابطه زناشویی خود پاداش اجتماعی دریافت نمیکند. پاداش اجتماعی یعنی از اینکه در خیابان کنار همسرم راه میروم خجالت نکشم. یعنی پاداش مثبتی از بودن با این همسر از اجتماع دریافت کنم. فردی که این پاداش اجتماعی را از بودن کنار همسرش دریافت نمیکند مدام به او میگوید «در خیابان جلوتر یا عقبتر از من راه برو» «من خودم تنهایی به فلان مهمانی و یا قرار دوستانه میروم» «تو در ماشین بنشین تا من خرید کنم» و صحبتهایی از این دست.
یک مثال دیگر درباره عدم دریافت پاداش اجتماعی میتواند صحبتهای کسی باشد که میگوید «من برای همسرم زیاد وقت میگذارم، با او به پارک و سینما میروم، غذای موردعلاقهاش را میپزم اما او به من توجهی ندارد و این وقت و توجه متقابل را برای من به کار نمیبرد. من تلاش میکنم و به همسرم پاداش میدهم اما او در مقابل پاداشی نمیدهد و من را اقناع نمیکند.»
سومین مدل، مدل «وابستگی متقابل» است. در این مدل فرد رابطه زناشویی خود را با دیگران و دیگر روابط مقایسه میکند. در واقع تلقی و ادراک متفاوت فرد از شدت جایگزینهای رابطه وجود دارد. در این رابطه فرد احساس میکند دیگران بیشتر و بهتر میتواند او را اقناع کنند و وقتی مقایسه میکند وابستگی متقابلی شکل میگیرد. برای بسیاری از ما این سوال پیش آمده است که اگر فرصت مجددی برای انتخاب پیش روی ما بود، ایا همسر فعلی خود را انتخاب خواهیم کرد؟ جواب هرکس به این سوال پاسخ به بودن یا نبودن احساس وابستگی متقابل بین یک زوج است.
چهارمین و آخرین مدل هم مدل «ارضای نیاز» است. این مدل به این موضوع اشاره دارد که مهمترین کارکرد ازدواج ارضای نیاز یکدیگر است. اگر رابطه در برآورده کردن نیازها موفق نباشد ممکن است فردی که نیازهایش برآورده نشده بخواهد نیازها را جای دیگری و توسط فرد دیگری فراهم کند.
در جامعه ما باورهای غلطی که موجب خیانت زناشویی میشوند چه مواردی هستند؟
جالب است بدانید بسیاری از افراد فکر میکنند خیانت در مردها برای ارضای نیازجنسی و در خانمها برای ارضای نیاز عاطفی اتفاق میافتد. اما در یک پژوهش علمی مشخص شده است که فقط ۴۸درصد مردان مهمترین دلیل اقدام به خیانت را مشکلات عاطفی میدانند. و فقط ۸درصد مشکلات جنسی را علت خیانت اعلام کردهاند. از این تعداد ۳۲درصد هم مشکلات عاطفی و جنسی را توام با هم اعلام کردندو ۱۲درصد هم سایر مشکلات را عنوان کردهاند. پس مهمترین علتی که باعث خیانت در روابط زناشویی میشود تجربه مجدد صمیمیت فردی در روابط عاطفی و جنسی باشد.
علاوه بر اینها، این یک طرحواره ذهنی ناکارآمد است که فردی تصور کند ازدواج قرار است تمام نیازهای او را مرتفع کند.
باورغلط دیگر این است زن باید توجه همیشگی و مستمر به رابطه جنسی و نیاز همسر داشته باشد. برخی معتقدند اگر زن درخواست رابطه جنسی داشته باشد غیرمعمول و گستاخانه است و درخواست رابطه همیشه باید از طرف مرد باشد.
همچنین این باور وجود دارد که زن باید در رابطه عاطفی و جنسی مرد را راضی نگه دارد درحالی که این دوطرفه است و مرد هم حتما باید در این راستا تلاش کند.
یک باور اشتباه دیگر که اغلب بین زنان وجود دارد این است که مردان فقط به رابطه جنسی فکر میکنند و اصل برایشان این رابطه است. از طرف دیگر مردان تصور میکنند چشم همه زنان فقط به دنبال پول و ثروت آنهاست. اینها باورهایی است که باید در عموم اصلاح بشود.
برخی تصور میکنند با داشتن هر میزان ارتباطات اجتماعی و صمیمیت با غیرهمجنس توانایی کنترل خود را دارند. ما باید بپذیریم که انسان در هر زمانی زمینه لغزش و حتی گرفتار شدن به خیانت زناشویی در روابطی که از عرف ارتباط سالم خارج میشود را داراست.
برای پیشگیری از خیانت زناشویی زوجین باید چه مهارتهایی به کار ببرند؟
اولین نکته برآورده کردن نیازهای ضروری یکدیگر است. مردان نیاز به احترام، تمجید و تشویق دارند. متاسفانه بسیاری از خانمها به این نکته و تامین اقتدار و احترام همسر خود بیتوجه هستند. زنان نیز احتیاج به توجه و ابراز کلامی و غیرکلامی دوست داشته شدن، محبتهای ظریف و کوچک، درک شدن و همدلی دارند. مواردی که بسیاری از مردان اغلب توجهی به آن ندارند. این نیازها نیازهای ضروری و سطح یک در رابطه برای زن و مرد است.
این موارد حتی برای بعد از وقوع خیانت هم راهگشاست و اگر زوجین به این مسائل توجه کنند میتوانند دوباره ارتباط خود را ازسر بگیرند.
نکته دوم این است که زوجین حتما در یک رابطه جنسی مقدمه و موخره و تامین نیازهای عاطفی یکدیگر را جدی بگیرند. مهارت سوم داشتن فضای امن در رابطه جنسی است. به عنوان مثال بعضی در منزل پدری زندگی میکنند و رفتوآمد به محل زندگی آنها بسیار زیاد است. آقایان در بسیاری از موارد، امنیتی که برای خانم در یک رابطه مهم است را در نظر نمیگیرند. درحالی که این موضوع برای زنان بسیار مهم است.
وجود کودک در خانه هم از مواردی است که رابطه زناشویی را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد و ممکن است خیانت هم در پی داشته باشد. باید حتما مکان یا اتاق مجزایی برای والدین وجود داشته باشد و بچهها هم آن را متعلق به والدین بدانند. از رفتارهای ناصحیح بعد از فرزنددار شدن زوجین، این است که پدر در اتاق دیگر یا سالن پذیرایی خانه بخوابد و بچهها پیش مادر در یک اتاق.
تماشای فیلمهای غیراخلاقی و نامناسب توسط زوجین هم مورد دیگری است که میتواند به شدت به رابطه زناشویی آسیب بزند. حتی تماشای این فیلمها به همراه یکدیگر هم، به همان میزان آسیبزاست.
بیشتر افرادی دست به خیانت زناشویی میزنند که مسئولیتپذیر نیستند، وظیفهشناس نیستند، رفتارهای تکانشی دارند، خودشیفته هستند، سبک دلبستگی ناایمن دارند، هویت جنسی نامعیوب یا اعتماد به نفس پایین دارند.
تصور کنیم در یک زندگی مشترک پی به خیانت برده میشود. در این موقع چه آسیبهای روانی برای زوجین اتفاق میافتد؟
وقتی یک خیانت آشکار میشود، فرد خیانتکار در ابتدا و اغلب اصرار دارد که به رابطه زناشویی خود پایبند است. اینجاست که تردید و شک و بیاعتمادی شکل میگیرد و مسائل روحی وروانی خاصی را متوجه زوجین میکند. این مشکلات روانی شامل یک ترومای عمیق؛ استرس و فشار مضاعف، یک ضربه روحی و عاطفی عمیق، غم و فقدان بزرگ میشود. حتی در روانشناسی این لحظه آشکار شدن خیانت برای فردی که خیانت دیده تعبیر به یک دوره سلوک میشود. . فرد خیانتدیده در این مرحله احساساتی مثل خشم، عصبانیت، درماندگی، انکار، احساس فریبخوردگی و سوءاستفاده، ناامیدی، ترس و… میشود.
در زمان کشف خیانت، سوالات زیادی برای فرد خیانت دیده پیرامون خود و نقش همسریاش شکل میگیرد. با این احساسات باید چه کرد؟
بله. در لحظه کشف خیانت سوالات بسیار و گاهی پایانناپذیری برای فرد خیانتدیده به وجود میآید. «چندوقت است که در رابطه است؟» «با چندنفر رابطه دارد؟» «جایگاه و شخصیت نفر سوم چگونه است؟» «چه چیزی بیشتر از من دارد؟» «چه کسانی از این موضوع باخبر هستند؟» «چرا همسرم این کار را در حق من انجام داد؟» «چه کار میتوانستم انجام بدهم که این اتفاق نیفتد؟» «آیا باید همچنان در این رابطه بمانم یا جدا بشوم؟» و هزاران سوال دیگر که آسیب جدی به روان فرد خیانت دیده وارد میکند و او را در یک حالت شوک روانی قرار میدهد
به عنوان یک روانشناس پیشنهاد ما این است که فرد خیانتدیده در این مرحله افکار و احساسات خود را روی کاغذ بیاورد. اگر به چیزی مشکوک است و یا از مسئلهای نگران است آن را یادداشت کند. اگر این تخلیه روانی صورت نگیرد. اثرات روانی مخربب روی فرد دارد. خانمها باید درباره احساسات و هیجاناتی که در حال تجربه آن هستند، صحبت کنند. خانمها نیاز دارند درباره این موضوع چندبار اظهار کنند و احساساشان را درمیان بگذارند و به لحاظ روحی و روانی تامین روانی بشوند.
این را هم اضافه کنم که همانقدر که فرد خیانتدیده در لحظه کشف، احساس دردناکی را تجربه میکند؛ خیانتکار هم احساساتی را مثل ترس از دست دادن زندگی، از دست دادن فرزندان، آبرو، تلافی فرزند و… را تجربه میکند.
اگر فردی متوجه خیانت همسر خود شد، باید چهطور با این موضوع برخورد کند. فرد خیانتکار باید چه رفتاری در پیش بگیرد؟
فرد خیانتکار باید از اطلاع رسانی تدریجی درباره خیانت خود پرهیز کند. یعنی اگر همسر خیانت را متوجه شد، مخفی نگه داشتن آن اشتباه بزرگی است. این فکر خوبی نیست که برای کنترل اوضاع و رعایت حال همسر، خیانت و حقیقت را مخفی نگه داریم. این کار باعث فشار روانی بیشتر به فرد خیانتدیده میشود.
فرد خیانتکار نباید حالت دفاعی به خود بگیرد بلکه باید مسئولیت کار خود را بپذیرد. اولین چیزی که در صحبت با همسر خود باید رعایت کند این است که حالت تدافعی نداشته باشد. بسیاری از افرادی که مرتکب خیانت میشوند در اولین مواجهه با همسر خود از جملاتی مثل« تقصیر خودت بود» «تو کم گذاشتی» « اگر تو این کار را نکرده بودی من به سمت خیانت کشیده نمیشدم» و… استفاده میکنند. استفاده از این ادبیات باعث از دست رفتن فرصتهای مطلوب ترمیم رابطه برای فرد خیانتکار میشود. برعکس، فرد خیانتکار باید به سوالات و ابهامات همسرش در این زمینه پاسخ بدهد و خیلی خوب است که این پاسخها بلافاصله بعد از افشای خیانت انجام بشود و این گفتوگو به تاخیر نیفتد.
فرد خیانتدیده باید این را در نظر داشته باشد که با برخورد تند و عصبی به خودش و رابطهاش ضرر میزند. درست است که این فرد فشار روانی زیادی را به خصوص در لحظه افشای خیانت تجربه میکند اما باید بداند که با گذشت زمان هیجانات و احساساتش تغییر پیدا میکند و نیاز به گفتوگو درباره خیانت صورت گرفته را حس میکند. فرد خیانتدیده چه بخواهد به رابطه خود با همسرش ادامه بدهد و چه بخواهد از زندگی زناشویی خارج بشود، بهتر است بدون هیجانات و احساسات درباره این مسئله با همسرش گفتوگو کند. البته باید بعد از گفتوگو زمانی را هم برای خود و برای تصمیمگیری درباره ماندن یا جدایی در نظر بگیرد و بلافاصله اقدام نکند.
بسیاری از اوقات متاسفانه فردی که خیانت کرده است از نفر سوم پیش همسر خود دفاع میکند. دفاع کردن از نفر سوم فرد خیانتدیده را عصبانیتر و خشمگینتر میکند و احساس میکند که دیگر هیچ تعهدی بین او همسرش باقی نمانده است.
در رابطهای که با خیانت دچار آسیب شده است، درخواست بخشش و قبول آن چه جایگاهی برای فرد خیانتکار و خیانتدیده دارد؟
ممکن است بعضی از افراد خیانتکار به این خطای شناختی دچار بشوند و از همسرشان بخواهند که او را ببخشد. یک قانون کلی در این زمینه وجود دارد که به جای درخواست بخشش از همسر از او بپرسید که «آیا میتوانی من را ببخشی؟» پرسیدن این سوال خیلی بهتر از این است که درخواست بخشش داشته باشیم. چون بخشش موضوعی نیست که در یک لحظه و آنی صورت بگیرد. فرد خیانت دیده باید ساعتها و روزها با خود کلنجار برود، موضوع را مرور کند و مرحله به مرحله در مسیر اعتمادسازی مجددی که همسر ارائه میدهد، پیشرفت کند. در این مسیر زوجین حتما باید به مشاور و زوجدرمانگر هم مراجعه کنند.
بعضی از زوجینی که خیانت میبینند یا خیانت میکنند سعی میکنند از هم فاصله بگیرند و راجع به این موضوع با هم صحبت نکنند. بعد از برملا شدن خیانت، رفتار منفعلانه و یا پرخاشگرانه باعث اتخاذ تصمیمات اشتباهی در طرفین میشود.
خواهشی که از زوجین دارم این است که بعد از برملا شدن خیانت هیچوقت فرزندان را به گروگان نگیرند. پیش کشیدن مسائلی مثل « اگر برنگردی بچهها را از او میگیرم» یا « تو بچه داری به خاطر بچهها برگرد» زبان تهدید است. تهدید ترس میآفریند و ترس از عوامل مهم شکسته شدن یک رابطه زناشویی است./فارس
false
true
false
true