- 08 خرداد 1400
- يادداشت ها
- کد خبر 86954
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
true
به گزارش چغادک نیوز، کتاب «سور سوریه»، سفرنامهایی به کشور رنجکشیده سوریه و روستاهای آن است که حقایقی مهم و خواندنی را از فضای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سوریه ارائه میدهد این اثر نوشته محمد قائمخانی است که در اسفندماه رونمایی شد.
علیرضا نعمت اللهی از نویسندگان کشورمان درباره این کتاب یادداشتی نوشت و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد.
در این یادداشت آمده: گاهی دلت میخواهد بدانی توی دل معرکه چه خبر شده، ولی به هر دری میزنی، راه درست و درمانی پیدا نمیکنی. هی از اینطرف و آنطرف سرک میکشی، از این گوشه و آن گوشه میشنوی، ولی ته دلت هنوز راضی نیست. به هزار و یک دلیل، نمیتوانی پا پیش بگذاری. هزاری هم که برایت تعریف کنند، به دلت نمیچسبد.
ذهنیت من در مورد سوریه تا پیش از خواندن «سور سوریه»، عین خود سوریه به هم ریخته بود. قصه «سور سوریه» از این قرار است که نویسندهاش میرود توی دلِ شام تا برای ما و آیندگان بلوای سوریه را روایت کنند.
محمد قائمخانی پنجرهای از این سرزمین را به روی ما باز میکند که جنس چارچوبش داستانی است. دست خودش هم نیست. یک نویسنده پرکار که (به گمانم) داستان را زندگی میکند، اگر توی یک ارابه جنگی برود و بگردد، نمیتواند نگاه نظامی داشته باشد. راضی هم نمیشود خاطره نگاری کند. خبرنگاری هم نمیکند.
از حلب میرود دمشق، از آنجا به دیرالزور میرسد، نُبل و بوکمال و دو سه شهر دیگر را پشت سر میگذارد برای یک روایت دست اول و بیواسطه. توی راه دو سه نفر نظامی کنارش نشستهاند و موقعیت جنگی را برایش شرح میدهند، اما نویسنده ناخودآگاه ابعاد انسانی معرکه را پی میگیرد. میخواهد بداند زن سوری کجای این معرکه بازی میکند. توی شهری که سقفِ بازارش سر اهالی آوار شده، پشت سر بوی عطر عربی دنبال عشق میگردد. ذرهبینش را دستگرفته و پیجور ردپای روابط ناپیدای اهالی سرزمینی شده که شهریتش از هم گسیخته.
هر برگ این کتاب، انگار نیمدری کوچکیاند که پیوندهای ناپیدای دین و تاریخ و نژاد این سرزمین را نشانت میدهند. ته این پیوندهای تار عنکبوتی؛ میبینی طرفهای درگیری، عین تمام معرکهها دارند سر قدرت و ثروت میجنگند. حالا اسمش را میخواهند هر چیزی بگذارند.
این که آتش سوریه یک بخشی از دامن ایران را گرفته، شاخکهای ذهن جستوجوگرمان را دوچندان حساس میکند. سیاسی هم اگر نباشی، سر و صدای رسانهها وادارت میکنند از دور، توی سوریه سرک بکشی.
«سور سوریه» گام به گام دست تو را میگیرد. توی پسکوچههای دمشق و بوکمال و دیرالروز میچرخاندت. زن و مرد و کودک و جوان و مُرده و زنده را نشانت میدهد. میبردت توی قهوهخانه و چای و قهوه عربی جلویت میگذارد. صدای ترانههای عربی را برایت بلند میکند. انگشت اشاره میگیرد روی سقفهای مسجدی که روی محرابهایش سجده کردهاند. سنگهای فرو ریخته که چندهزارساله سوار هم بودند را نشانت میدهد تا حساب کار معرکه دستت بیاید.
یکجایی نمیدانم برگ چندم کتاب است که راوی یک گیاه را به خواننده نشان میدهد از دل آوار نیایشگاهی باستانی رُسته. انگار سرزمین شام، چشمانتظار یک مرد میدان بوده تا به زندگی برگردد. از اینجای کتاب به بعد، هر برگی که میزنی، جوانههای امید را میبینی که دارد برمیگردد به زندگی باشندگان سوری. در برگهای پایانی آن مرد میدان رفته و خواننده با یک اندوه دیگری روبرو میشود که بی آن مرد میدان، چه بر سر خاورمیانه خواهد آمد./فارس
false
true
false
true