- 29 تیر 1400
- يادداشت ها
- کد خبر 90031
- ایمیل
- پرینت
true
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
true
به گزارش چغادک نیوز، اردوان مجیدی در سلسله یادداشتهائی، به ریشه یابی و کالبد شکافی مشکلات ماهوی نظام تعلیم و تربیت و ارائه راهحلهای ممکن پرداخته بودیم. این سی و هفتمین بخش از این یادداشتها است.
در یادداشتهای سی و سوم تا سی و ششم، به ابعاد ارزشیابی زیرکانه پرداخته بودیم. اما این ارزشیابی زیرکانه، از یک منظر می تواند به نام کشف استعدادها، به بلای جان توانمندیها و رشد همه جانبه شاگردان تبدیل شود. در این یادداشت به این مسئله می پردازیم.
به مناسبت انتشار کتاب ”گذار در بحران؛ تعلیم و تربیت در گذار به سمت نظام برتر“، تالیف نگارنده همین یادداشتها، که توسط انتشارات خبرگزاری فارس، منتشر شده است، این یادداشت، از بخشهائی از این کتاب، انتخاب شده است.
به نام استعداد، به کام کسب و کار
در بحثهای قبلی و بحث ارزشیابی، صحبت از استعداد شد. به نظرم لازم است گریزی به بازاری بزنیم که این روزها با استفاده از عطشی که خانوادهها به کشف استعدادهای فرزندانشان دارند، ایجاد شده است. بخصوص از این واهمه دارم که مباحثی که در یادداشتهای قبلی به آن اشاره کردم، مورد سوء استفاده ابزاری توسط برخی از فعالان همین بازار قرار بگیرد.
تعمقی کوتاه در خصوصیاتی که در ارزشیابی عمومی مذکور در یادداشت قبل، مثلا در حوزه ریاضی مطرح شد، نشان میدهد که استعداد، ابعاد و زوایای مختلفی دارد، و به عوامل مختلفی بستگی دارد. با برگزاری یک آزمون و چند ساعت سروکله زدن با یک شاگرد، مگر در برخورد با شاگردانی که توانمندیهای بالفعلی در آن زمینه داشته باشند، نمیتوان قضاوت کرد که یک شاگرد در این زمینه استعداد دارد یا ندارد.
با برگزاری یک آزمون و چند ساعت سروکله زدن با یک شاگرد، نمیتوان قضاوت کرد که یک شاگرد در این زمینه استعداد دارد یا ندارد.
همچنین با راه انداختن برنامههای موسوم به استعداد سنجی در تلویزیون یا نظایر آن، و مقایسه برخی استعدادهای نمایشی، نمیتوان حکم به بی استعدادی طیف وسیع دیگری که یا استعدادهایشان فضای نمایشی ندارد، یا به چنین برنامههائی راه پیدا نمیکنند، داد.
هم خصوصیاتی که برای توانمندی یک شخص در یک زمینه مشخص وجود دارد، پیچیده و وابسته به عوامل متعددی است، هم بروز این توانمندیها، وابسته به شرایط مختلفی است، هم مشخص کردن زمینههای ارثی یا محیطی، و تغییرات آن در گذر زمان آینده، کار دشوار و گاه غیر ممکن است.
اینکه یک شخص، موسسه یا مدرسه، با برگزاری چند آزمون، و چند ساعت سروکله زدن با شاگرد، نسخهای برای او بپیچد، و او را در فلان زمینه دارای استعداد، و در بهمان زمینه بی استعداد اعلام کند، جفایی عظیم به آن شاگرد و خانواده او است.
زاویه بسته و محدود عینک فرمولهای روانشناسی
یکی از اقوام نزدیک من، در کلاس چهارم مدرسهای مشغول به تحصیل بود. معلم کلاس با او سر ناسازگاری داشت، و از دست او گلایههای متعدد، به گونهای که رفتارهای معلم با او، خلقیات کودک را دچار تغییرات جدی کرده بود. معلم اظهار میکرد که شاگرد در سر کلاس درس، به صحبتهای معلم توجه نکرده و به درودیوار نگاه میکند، و مشغول بازیگوشی است. به تذکرات معلم هم توجهی نمیکند. برخورد خشن معلم را هم با مقاومت و سرکشی پاسخ میدهد. معلم توصیه کرد شاگرد، به مشاور روانشناسی که اتفاقا در زمینه استعدادیابی هم فعال بود، مراجعه کند.
مادر کودک و کودک به مشاور مراجعه کردند. مشاور پس از گفتگو و آزمونی کوتاه، به مادر کودک اعلام کرد که فرزند شما مشکل عدم تمرکز دارد، و به این دلیل استعداد ریاضیات ندارد، و باید در رشتهها و کارهایی که تمرکز کمتری لازم دارد، درگیر شود. سپس به نصیحتهای متداول به کودک و ولی او پرداخت. پس از این جلسه، و اطلاع از این نظرات کارشناس مذکور، که برایم بسیار تعجب آور بود، کمی با کودک سروکله زدم. دیدم تمام مباحث ریاضی که معلم مذکور میگوید، بلد است، و حتی فراتر از آن را نیز.
جلسه بعدی به جای کودک، من به همراه مادر آن کودک نزد مشاور رفتیم. مشاور نصیحتهای قبلی را مجددا تکرار کرد. من گوش کرده و بدون پاسخ دادن به او نگاه میکردم. اتفاقا از کودک در جلسه قبل تست هوش (از همان تستهای یک بعدی که فقط وجهی از توانمندیهای کودک را میسنجند، و نام هوش بر آن مینهند) گرفته بود، ولی هنوز ارزیابی نکرده بود. اظهار کرد که ”الان میخواهم تست هوشی که از او گرفتم را ارزیابی کنم، اگر شما دیدید نمره اش خیلی پائین است، و هوشش کم است، ناراحت نشوید. بالاخره رشتههای مختلفی مثل علوم انسانی[۱] هم مشاغل خوبی دارد و …“. بعد به تصحیح تست هوش مصطلح او پرداخت. جالب بود که کودک از ۳۰ سوال تست مذکور، ۲۸ یا ۲۹ سوال را درست پاسخ گفته بود. مشاور محترم، حیرت زده، در جدول مرجع کتاب هوش مذکور گشت؛ برای این سن، و این تعداد جواب، درجه هوشی مصطلح پیش بینی نشده بود.
بعد من شروع به صحبت با ایشان کردم. از دلیل اصلی بی توجهی و به ظاهر عدم تمرکز شاگرد گفتم. دلیل اصلی آن بود که هر چه معلم با ریتم کند در کلاس میگفت، او بلد بود، یا در چند لحظه اول صحبت معلم، موضوع را در مییافت. به همین دلیل، صحبت معلم با ریتم کند (که ظاهرا بر اساس همان معدل گرفتن مباحث در ارائه یکسان، که در یادداشتهای قبلی از آن صحبت کردیم) او را کلافه کرده، و مجبور به بازیگوشی میکند. و دیکتاتوری معلم و تحکم او در برخورد با این بازیگوشی هم، او را به لجبازی و سرکشی میکشاند. بر خلاف برداشت مشاور محترم هم، استعداد ریاضی او بسیار عالی است، و بدون نیاز به معلم هم میتواند مباحث ریاضی را فهم کند.
راه حلی که پیشنهاد کردم، آن بود که به شاگرد اجازه داده شود، سر کلاس علاوه بر اینکه به معلم گوش میکند، و کارهای کلاس را انجام میدهد، یک کتاب مثلا یک کتاب علمی را جلویش باز کند و بخواند. مطمئن باشید که هم کلاس را با خوبی دنبال میکند، و هم انرژی اضافه ذهنی او روی این کتاب متمرکز میشود. البته معلم مذکور هرگز به این راهنمایی توجه ننموده، و آن را اجرا نکرد. اما در سالهای بعدی، آزمایش این توصیه کاملا جواب داد. الان هم که حدود ۱۴ سال از این ماجرا میگذرد، او در یک رشته در حوزه ریاضیات، در دانشگاه مشغول به تحصیل است.
تجویزهای عجولانه و حبس کننده
اینکه در فرایند استعدادیابی، مثلا به دلیل سرعت عمل و مهارت در آزمون برداشتن چند شی ریز با موچین، مهارتهای یدی کودک در کارهای ظریف نظیر صنایع دستی و جراحی تشخیص داده شود، و اگر نتواند از پس چنین آزمونی برآید، به خانواده توصیه شود که سراغ چنین رشتههایی نرود، یک برداشت ساده لوحانه و عجولانه است.
با چنین تجویزهایی، چه در وجه مثبت و چه در وجه منفی آن، یک اَنگ و برچسب بر کودک نزد خانواده و خودش نهاده میشود، که خلاص شدن از آن در سالهای بعدی زندگی کار دشواری خواهد بود.
خطر اصلی این است که با چنین تجویزهایی، چه در وجه مثبت و چه در وجه منفی آن، یک اَنگ و برچسب بر کودک نزد خانواده و خودش نهاده میشود، که خلاص شدن از آن در سالهای بعدی زندگی کار دشواری خواهد بود. خانواده و کودک با این اَنگ و انگاره ایجاد شده، سعی خواهد کرد او را در مسیری بیاندازند، که به گمان خودشان مسیر شکوفایی و بروز استعداد خفته او برای رسیدن به یک درخشش آرمانی است؛ و حرکت در این مسیر و رسیدن به آن مقصد، به عنوان آمال او تبدیل خواهد شد. اما در بسیاری از موارد این مسیر اشتباه است و زندگی او را دچار مشکل میکند.
زمینه یک موضوع نظیر جراحی یا خلبانی یا هنرمندی و نمایش و نظایر آن، یک زمینه یک بعدی با یک وجه محدود استعداد نیست، که بتوان با یک آزمون اینچنین و ردیف کردن چند جدول و نمودار، به آن حکم نمود. آیا در جراحی فقط استعداد کار ظریف مطرح است؟ یا علاقه به بدن انسان، نترسیدن از خون و بدن انسان و دیدن اندامهای پاره پاره شده یک مرده در کالبد شکافی، و دیسیپلینهای سخت پزشکی، شجاعت، تا حدی هم بی رحمی، حافظه خوب، و انبوهی از تواناییها و خصوصیات دیگر هم در این میان برای دادن یک حکم برای اینکه فلانی استعداد جراحی دارد، لازم است؟ و ممکن است او تعداد زیادی از این خصوصیات متعدد و متنوع را نداشته باشد.
آیا در جراحی فقط استعداد کار ظریف مطرح است؟
استعداد و توانمندی در حال تطور و تبدیل
توانمندیها و علاقههای شخص به مرور زمان و با مواجه شدن با مسائل متعدد در گذر عمر، تغییر میکند.
ضمن اینکه توانمندیها و علاقههای شخص به مرور زمان و با مواجه شدن با مسائل متعدد در گذر عمر، تغییر میکند. چه بسا شخصی در یک دوره از زندگی به نقاشی و کارهای هنری علاقه زیادی داشته و ظاهرا استعداد هم داشته، و حتی درگیر در چنین کارهایی هم شده، اما به مرور زمان و شرایط محیط، علاقه جذابتری در زمینه مثلا کارهای اجتماعی و کمک به همنوعان، برای او ایجاد شده و زمینههای توانمندی او هم بتدریج تغییر کرده است. کسانی را میشناسم که در یک دوره اصلا علاقه به موضوعات ریاضی نداشته و استعدادی از خودشان نشان نمیدادند، اما ناگهان در دوره دیگری از زندگی به شدت به آن علاقه مند شده و به شکل نظری و کاربردی درگیر رشته ریاضی شدند. انسان موجودی صنعتی و از کارخانه در آمده نیست، که همانطور که در نقشههای طراحی درون کارخانه تعریف شده، و آنگونه که از در کارخانه بیرون میآید، تا ابد به همان صورت و با همان خصوصیات باقی بماند. انسان دائما در حال تغییر و تحول است. ممکن است در یک دوره به گونهای باشد و در دوره بعد به گونه دیگر.
برای تبدیل شدن یک نفر به یک جراح برجسته، عوامل متعدد بیرونی لازم است.
تازه اینها خصوصیات درونی او هستند. برای تبدیل شدن یک نفر به یک جراح برجسته، عوامل متعدد بیرونی دیگری نظیر محیط تحصیل در سالهای بعدی، دسترسی به رشتههای پزشکی، قبولی در کنکور، شرایط مالی برای تحصیل، وجود مراکز آموزشی در شهرهای نزدیک، یا داشتن شرایط روانی و سایر شرایط تحصیل دور از شهر و دیار خود، وجود رقیبان در عرصه، عوامل سنجش و موفقیت رقیبان، وجود جایگاه شغلی، و بسیاری از عوامل دیگر لازم است. عناصر متعدد درونی و بیرونی برای ظهور یک نخبه وجود دارد، که گاه تنها عدم وجود یکی از این عوامل، این ظهور را غیر ممکن میکند.
اگر سایر شرایط لازم برای طی آن مسیر فراهم نشود، یا علاقه و زمینههای توانمندی او طی این مدت تغییر کند، و نتواند در آن مسیر آمالی ترسیم شده برای او، درست حرکت کند، شکست و ناموفقیت را در باور خود تثبیت میکند. ضمن اینکه تاکید بر این مسیر آمال و آرزوهای سالهای زندگی، او را از مسیرهای متعددی که اگر در آن مسیرها وارد میشد، میتوانست موفقیتهای چشمگیری در آن داشته باشد، باز میدارد.
این آزمونها و این تجویزها، نه تنها کمکی به رشد و توانمندی کودکان نمیکند، بلکه گاه منجر به ایجاد مانع، و سرخوردگی و آسیب دیدن کودک میشود.
این آزمونها و این تجویزها، نه تنها کمکی به رشد و توانمندی کودکان نمیکند، بلکه گاه منجر به ایجاد مانع، توقف، محدود شدن، بازماندن از رشد در زمینههای دیگر، و سرخوردگی و آسیب دیدن کودک میشود.
استعداد ساختنی
به جای آن باید زمینه رشد همه جانبه کودک را فراهم آورد. بدون قضاوت قطعی در مورد توانمندی او، و حتی بعضا اعلام گمان زمینههای محتمل به خود او (برای اینکه به صورت یک خود انگاره در ذهن او نقش میبندد)، شرایطی را فراهم کنیم که اگر در زمینهای استعداد تلاش دارد، عملا تلاش در آن زمینه را تجربه کند. به جای استعدادیابی، باید کشف استعداد به صورت ساختن استعداد محقق شود. استعداد ساختنی است؛ چیز ثابت و قطعیای نیست که پیدا کردنی باشد، مگر زمانی که شکوفا شده باشد، و خودش را به صورت کاملا مشخص نشان داده باشد.
استعداد ساختنی است؛ چیز ثابت و قطعیای نیست که پیدا کردنی باشد.
نمایشهای گمراه کننده
ضمن اینکه استعداد یک وجهی و نمایشی نیست. معمولا در کشف استعدادها، طیفی از استعدادها مورد توجه قرار میگیرند که دهان پرکن (نظیر جراح، خلبان، نویسنده، سرآشپز (فقط سرآشپز- خود آشپز اهمیت ندارد!!)، ثروتمند (با چیاش اهمیت ندارد)، ….) یا نمایشی (نظیر انجام حرکات نمایشی، کشیدن یک نقاشی خاص در چند دقیقه، درآوردن صدای خاص، نمایش طنز، خوانندگی یا مواردی نظیر آنچه که در برنامههای تلویزیونی استعداد یابی به وفور مشاهده میشود) باشد. در حالی که طیف استعدادهای انسان بسیار وسیعتر از اینها است. چرا هیچکس در این میدان بازار استعداد یابی، به کسی نمیگوید تو استعداد این را داری که پدر خوبی باشی؟ مادر خوبی باشی! خانوادهات را به خوبی اداره کنی! یک مغازه را به خوبی اداره کنی! به درد مشکلات مردم برسی! مدیر خوبی باشی! معلم خوبی باشی! همسایه خوبی باشی! کشاورز خوبی باشی! سرباز خوبی باشی! فرمانده خوبی باشی!
چرا هیچکس در این میدان بازار استعداد یابی، به کسی نمیگوید تو استعداد این را داری که پدر خوبی باشی؟ مادر خوبی باشی!
متاسفانه کشیده شدن این بازار به برنامههای تلویزیونی که به دلیل بینندههای فراوان و جذابیت نمایشی آن، هزینههای هنگفتی هم برای آنها صرف شده، و همین باعث جذاب شدن بیش از پیش آنها میشود، کودکان و نوجوانان را در مسیری انداخته، که گمان میکنند موفقیت یعنی همین، و تمام انرژی فکری آنها بر رسیدن به چنین موفقیتهایی صرف میشود.
به دنبال رشد همه جانبه توانمندیها
بچه ها باید در میدان عمل در عرصه زندگی واقعی استعدادهای خود را بسازند.
در صورتی که ما به جای تاکید به توانمندیهای یک جانبه، آنهم در زمینههای محدود نمایشی، باید بر توانمندیهای همه جانبه تاکید کنیم. بچه ها باید در میدان عمل در عرصه زندگی واقعی استعدادهای خود را بسازند. این میدان عمل و محیط واقعی است که می تواند فضایی را فراهم کند که کودک، خود را و استعدادهای خود را پیدا کند. استعدادهای او باید در یک فرایند شدن، محقق شود.
استعدادهای در حال تحقق در پرتو الگوها و اسوه های حسنه
و به جای تاکید و برجسته کردن افرادی که در یک زمینه نمایشی توانمندی خاصی دارند، اما معلوم نیست در سایر وجوه زندگی شان، زندگی خوبی داشته باشند (که در بسیاری از موارد هم ندارند)، و چهره کردن[۲] و برجسته خواندن آنها، به دنبال برجسته کردن افرادی باشند که توانمندیهای همه جانبه و جامعی دارند. استعدادها در مراحل عالی آن در وجود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت عترت او علیهم السلام بروز میکند؛ و به همین دلیل قرآن کریم او را به عنوان اسوه حسنه به ما معرفی میکند. و نمونههایی از این رشد چند جانبه بودن را میتوان در افراد هم عصر خود هم مشاهده کرد. اشخاصی مثل دانشمندان برجسته، که توانمندیهای چند جانبهای را داشته و دارند، و قهرمانان چند جانبه که هم قهرمان میدان رزمند، و هم قهرمان میدان دیپلماسی، و هم قهرمان در نبرد با خویشتن و خودسازی و هم قهرمان در بدست آوردن دلها، که شهید قاسم سلیمانی نمونهای برجسته از آنها در این روزگار است، و روزگاران از این قهرمانان در خود داشته و خواهد داشت، ان شاء الله.
آنچه که من در بحث ارزشیابی عمومی و سطوح آن مطرح کردم، سازوکاری برای فهم ابعاد توانمندیها و خصوصیات شاگرد است، که از یک سو در شناخت زمینههای علاقه و استعدادهای بالقوه و بالفعل او کمک میکند، و از سوی دیگر به شناخت نقاط ضعف او، برای برطرف کردن و چاره اندیشی در یک فرایند رشد همه جانبه. شناخت زمینههای علاقه و استعدادها هم برای کمک به بروز و تجربه بیشتر آن استعدادها است، نه اعلام این استعداد به عنوان سرنوشت قطعی او.
*****
هنوز ابعاد دیگری از مسئله ارزشیابی باقی مانده که باید به آن پرداخته شود. در یادداشت بعدی، به ابعاد دیگری از این مسئله خواهیم پرداخت ان شاء الله. الحمد لله رب العالمین.
[۱] – متاسفانه جفای بزرگ به رشتههای علوم انسانی در قرن گذشته، کم اهمیت قائل شدن توانمندیهای انسانها در آن، کم اهمیت دانستن خود رشتهها، و فرض دانستن اولویت رشتههای مهندسی و پزشکی بر آن بوده است؛ و این قصه پر غصه کماکان ادامه دارد.
[۲] – Celebrity
منبع: فارس
false
true
false
true