true
به گزارش چغادک نیوز به نقل از تسنیم: امرالله احمدجو از آن دست نویسندگان و کارگردانان مطلع و دغدغهمندی است که نگاهی دقیق و موشکافانه به حوزه فرهنگ و هنر دارد. در کارنامه هنری او سابقه ساخت آثار ارزشمند ملی و منبعث از هویت ایرانی-اسلامی دیده میشود. آثاری نظیر: «سردار جنگل»، «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر»، «پشت کوههای بلند»، «شاخههای بید» و… ازجمله ساختههای درخشان و ماندگار این نویسنده و کارگردان گزیدهکار سینما و تلویزیون کشور هستند.
اینک که در ماه سوگواری سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) واقع شدهایم، فرصت را مغتنم شمردیم و به بهانه بررسی عملکرد سینما و تلویزیون ایران در حوزه تولید آثار فاخر ملی، دینی و آئینی به سراغ امرالله احمدجو نویسنده و کارگردان مجرب سینما و تلویزیون کشور رفتیم و با او درباره شرایط، مختصات، محدودیتها و موانع حاکم بر ساخت تولیدات آئینی به گفتوگو نشستیم.
در ادامه، مشروح گفتوگوی خبرنگار فرهنگی تسنیم را با این هنرمند شناختهشده از نظر میگذرانید:
ساخت فیلمهای آپارتمانی و کمدیهای یخی آسان است
یکی از اساسیترین مسائلی که سالهاست در مدیومهایی مانند: سینما و تلویزیون و حتی تئاتر با آن مواجهیم، قلت محسوس تولید آثار آئینی کیفی و ماندگار است. اگرچه این مسأله بارها از سوی پرسشگران، کارشناسان و دغدغهمندان عرصه فرهنگ و هنر طرح، واکاوی و تلاش شده برای آن پاسخها و ادلهای تدارک دیده شود، اما همچنان در قامت یک مسأله جدی و حائز اهمیت به قوت خود باقی است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
شاید بهتر باشد برای یافتن پاسخ دقیق چنین پرسشهایی به آرای محققان و کارشناسان حوزه فرهنگ و هنر رجوع کرد. من صرفا براساس تجربه شخصیام میتوانم به پرسش شما پاسخ دهم. باورم این است که متأسفانه ما با نوعی گسست فراگیر در منظرهای فرهنگی روبهرو هستیم و این گسست لزوما مختص نگاه گروه یا بخش خاصی نیست؛ هم نزد مخاطبان موجود است و هم نزد سیاستگذاران، تصمیمگیرندگان و تولیدکنندگان. به معنای دیگر گسستی که درباره آن صحبت میکنیم در منظر سراسر جامعه وجود دارد. چنین گسستی به شکلی ناگزیر، تولیدکنندگان ما را به سمت ساخت آثاری سوق میدهد که بهروزتر یا معاصرتر است. طبیعی است که ساخت کارهای آپارتمانی یا تولیدات بهظاهر طنز که در بسیاری از مواقع تعریف طنز برایشان صادق نیست و من آنها را کمدیهای یخی میدانم، برای تهیهکنندهها و کارگردانها آسانتر است.
الگوهای ما برای ساخت فیلمهای جنگی مبتنی بر الگوی فیلمهای جنگ جهانی دوم بودهاست
مسأله دیگر این است که ما در بسیاری از مواقع به هنگام بررسی فیلمنامهها با مشکلات عدیدهای مواجه میشویم. این مشکلات در مواردی که موضوع فیلمنامه بسیار روشن و شفاف است(مثلا موضوعی مانند هشت سال دفاع مقدس) هم به وجود میآید. حتی هنگامی که شما به عنوان نویسنده و خالق اثر، نگاهی اینجایی و بومی به سوژه داشته باشید، این احتمال وجود دارد که نگاه شما از سوی عدهای بهعنوان نگاهی غریبه تلقی شود. متأسفانه پیشتر در ارتباط با موضوع هشت سال دفاع مقدس فیلمهایی ساخته شده است که اغلب شعاری و کماثر بودهاند. تنها شمار کمی از این آثار توانستهاند ماندگار و تأثیرگذار از آب درآیند. این آثار سابقه ذهنیای به وجود آوردهاند که وقتی شما فیلمنامهای منطبق با عواملی که یک اثر اینجایی را معرفی میکند، مینویسید، ممکن است از دیدگاه بسیاری، غریبه به نظر بیاید. در صورتیکه کسانی مثل من که تجربه و سعادت حضور در جنگ را داشتهاند، تجارب مستند خود را آنگونه که اتفاق افتاده گردآوری و به فیلمنامه تبدیل میکنند. الگوهای ما برای ساخت فیلمهای جنگی عمدتا مبتنی بر الگوی فیلمهای جنگی مربوط به جنگ جهانی دوم بوده است. غریبه به نظر میآید و هزار جور ایرادهایی که دفاع از آنها بسیار سخت است، در مقابل کسی که نمیداند و نمیشناسد. این تجربه شخصی من است که هرچه فیلمنامه شما اینجاییتر باشد، در نهایت مشکلات بیشتری گریبانگیرتان خواهد بود.
فیلمنامه «روزی روزگاری» را با فرمولهای غربی داوری و رد کردند!
اجازه بدهید در این زمینه مثالی بزنم؛ هرچند شاید این مثال تکراری باشد و پیشتر نیز در خلال برخی گفتوگوها به آن اشاره کرده باشم با اینوجود تکرارش برای این گفتوگو خالی از لطف نیست. هنگام ارزیابی فیلمنامه سریال «روزی روزگاری»، با وجود آنکه تمامی مصوبین از دوستان چندین و چندساله من بودند، اما در نهایت همگی از سر دلسوزی و بیآنکه عنادی با من داشته باشند، به صورت متفقالقول فیلنامه را رد کردند؛ زیرا تصورشان این بود که فیلمنامه شمایلی سرهمبندیشده و پراکنده دارد. این دوستان با لحن ایرانی و خاصی که در ادبیات کهن و عامیانه ما موجود است، آشنایی نداشتند؛ در نتیجه مبتنی بر فرمول رمان که اساسا فرمولی وارداتی و غربی است، فیلمنامه «روزی روزگاری» را بررسی کردند و طبیعتا این فرمول با خاستگاه و روح حاکم بر فیلنامه من که خاستگاه و روحی اینجایی بود، مطابقت نداشت. عاقبت، آقای حاج کریمخان مدیر وقت شبکه یک سیما وقتی اصرارهای بیاندازه من را دید، دلش به حالم سوخت؛ او به تنهایی مسئولیت تصویب فیلمنامه را بر عهده گرفت و گفت برو بساز. بعد از ساخت بود که روح و خاستگاه حقیقی فیلنامه برای برخی از دوستان مصوب روشن شد. متأسفانه موانعی از این دست موجب شدهاند که طی سالهای اخیر کمتر شاهد تولید و پخش آثار آئینی اصیل و اینجایی باشیم. البته این را هم اضافه کنم که فرقی نمیکند موضوع فیلمنامه چه باشد؛ آن نگاه و لحنی که طی سالهای اخیر در ذهن بسیاری از افراد شکل گرفته، در هر صورت کار خود را انجام میدهد.
امیدوارم همه ما کمکم با خودمان و فرهنگ اصیل و اینجاییمان آشناتر شویم. هدف انقلاب اسلامی آشنا ساختن ما با هویت، موجودیت، پیشینه، ریشهها و فرهنگمان بود.
مدیران مدافع ساخت آثار اصیل بسیار کماند
مقصود شما این است که حضور مدیران و تصمیمگیرانی نهچندان آشنا با اصول و مبانی فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی ازجمله موانعی است که باعث شده حجم تولیدات کیفی و شاخص آئینی ما در مدیومهایی نظیر سینما و تلویزیون کم باشد؟
بله؛ اما اجازه بدهید تکملهای به کلام شما بزنم. ای کاش ماجرا صرفا محدود و منحصر به حضور همین دوستان تصمیمگیر بود اما چنین نیست. ایضا قاعدهای که عرض کردم شامل همه مدیران و تصمیمسازان عرصه فرهنگ و هنر ما نمیشود. بعضی از مدیران ما به شدت مدافع تولید آثار اصیل و اینجایی هستند و نسبت به این حوزه ادراک و علاقه وافری دارند؛ البته متأسفانه شمارشان اندک است.
این مسأله به مخاطب هم بازمیگردد؛ بدین معنا بخشی از مسأله به عاداتی مربوط میشود که در مخاطب آثار سینمایی و تلویزیونی ایجاد شده است. از نظر من مخاطب مهمترین عنصر است. اجازه بدهید خاطرهای دیگری از تجربه شخصی خود اشاره کنم؛ هرچند ممکن است مخاطبانتان این خاطره را هم شنیده باشند اما مرتبط به بحثمان است. خاطرم هست که هنگام پخش قسمت اول تا هفتم سریال «روزی روزگاری» پاداش هفتگی ما از سوی انبوه مخاطبان دشنام بود؛ چراکه ارتباط لازم بین مخاطب و اثر برقرار نمیشد، سریال با سوابق ذهنیشان مطابقت نداشت و در نتیجه برایشان غریبه به نظر میرسید. من تمام بولتنهایی که هنگام پخش اول سریال از طرف روابط عمومی سیما به ما داده میشد را نگه داشتهام؛ حتی نشریات تخصصی و غیرتخصصیای که در آن مقطع درباره سریال مطلب مینوشتند را هم آرشیو کردهام. جالب اینجا است که آنها هم با انبوه مخاطبان همسو بودند. همچنین بسیاری از همکارانمان هم نسبت به سریال موضع منفی داشتند. سرانجام در قسمت هفتم که با مرگ خالو شعبان همراه بود، عامه مخاطبان متوجه شدند که چگونه باید با سریال ارتباط برقرار کنند و به تماشایش بنشینند. بنابراین میخواهم بگویم که مسأله دامنه و ابعاد وسیعتری دارد و صرفا متوجه مسئولین و تصمیمگیران حوزه فرهنگ و هنر نیست.
سختگیریها خستهام نمیکند
آیا دامنه و شدت این مسأله از مدیومی به مدیومی دیگر متفاوت است؟ مقصودم این است که مدیومهای مختلفی مانند سینما، تلویزیون، تئاتر و… جملگی به یک اندازه و با شدتی معین از این مسأله متأثر میشوند یا اینکه دامنه و حدت آن از مدیومی به مدیوم دیگر متفاوت است؟
تا جایی که به تجربه شخصیام بازمیگردد و عطف به اینکه اولین کار حرفهای من ساخت اثری سینمایی بود، باید بگویم که خیر؛ تفاوت چندانی میان مدیومهای مختلف وجود ندارد. به هرحال بسیاری از این دوستان در مسیر تصدی مسئولیتهای سینمایی و تلویزیونی در رفتوآمد هستند و ممکن است بسیاری از آنها را هم در وزارت ارشاد ببینید و هم در تلویزیون.
نمایی از سریال «تفنگ سرپر»
ممکن است تابآوری و تحمل چنین وضعیت تکرارشوندهای برای برخی از فیلمسازان ما دشوار باشد و سرانجام به نقطهای برسند که عطای ساخت آثار آئینی را به لقای آن ببخشند؛ شما چطور؟ در مواجهه با این وضعیت خسته یا کمانگیزه نشدهاید؟
به شخصه هرگز خسته نشدهام و نخواهم شد. ما باید کار و زندگی کنیم. مگر چقدر میتوان بیکار ماند؟ برای اینکه انعطاف ذهنیمان را از دست ندهیم، ناگزیریم به هر نحوی که شده تمکین کنیم و با این شرایط کنار بیاییم. شما وقتی زمان زیادی را دور از صحنه بگذرانید، ممکن است نکات موثری که آموخته یا تجربه کردهاید و میخواهید از آنها در کار بعدیتان استفاده کنید، فراموشتان شود. اما وقتی در فواصل زمانی نزدیک به هم کار میکنید، تجارب و آموختههای پیشین به شکلی تصاعدی به شما کمک میکند که از ضعفهایتان بکاهید و آثار قویتری تولید کنید.
فعالیت در تلویزیون را به سینما ترجیح میدهم
با مروری بر کارنامه هنری شما شاهد این هستیم که از مقطعی به بعد فعالیتتان در مدیوم سینما کمرنگ و به سمت تلویزیون امتداد پیدا کرد. کمرنگ شدن فعالیتهایتان در سینما دلیل یا دلایل خاصی داشت؟
بله. نخستین دلیلش این بود که در سینما همواره مسأله سرمایهگذار و نگرانی از بازگشت سرمایه با شما است و هیچ تضمینی قاطعی برای بازگشت سرمایه وجود ندارد.
نکته دوم این است که من بارها خواستهام فیلمنامهای سینمایی بنویسم اما خود به خود به سریال تبدیل شده است. ساختار ذهن من بسیار جزءپرداز است. چنین ساختار ذهنیای با ساخت سریال هماهنگتر است.
دلیل سوم هم این است که من کارمند رسمی تلویزیون بودم و اساسا تلویزیون را نسبت به سینما رسانهای فراگیرتر میدانم و به آن دلبستگی بیشتری دارم. اگر بخواهم اولویتهایم را فهرست کنم، اولویت و علاقه نخستم تئاتر است، اولویت دومم تلویزیون است و اولویت سومم سینما است.
آرزوی ۳۴ سالهای که هنوز محقق نشده است
پروژه مشخصی به ویژه حول موضوعات آئینی در ذهنتان وجود دارد که طی سالهای اخیر آرزوی ساخت آن را داشته باشید اما تا به امروز بنا به هر دلیلی امکان و شرایط ساخت آن برایتان فراهم نشده باشد؟
بله. پروژهای وجود دارد که همین حالا هم دنبال ساختنش هستم و اگر جایی برایش آستین بالا بزند و همراهی خوبی با پروژه داشته باشد، حتما آن را خواهم ساخت. البته حاضر نیستم حتی یک پلانش چیزی نباشد که باید باشد. پروژهای است که آن را در سال ۱۳۶۶ نوشتم و سال ۱۳۶۷ در بنیاد فارابی تصویب شد. سپس در سال ۱۳۷۱ فرمت سریال آن توسط بخش فیلم و سریال شبکه اول سیما خریداری شد. این کار، «تولد» نام دارد و موضوعش جنگ تحمیلی هشت ساله است. اکنون فیلمنامهاش آماده و مستعد تبدیل به سریال یا فیلم سینمایی است. سالها است که مترصد ساخت این کار هستم و برای ساخت بسیار مشتاقم اما متأسفانه هربار بنا به دلایلی این اتفاق رخ نداده است. انشاالله اگر قسمت باشد، سرانجام این کار را خواهم ساخت.
دولت سیزدهم امکان فیلمسازی را تسهیل کند
انتظارتان از دولت سیزدهم چیست؟
هر دولتی که در مسند کار قرار گیرد، باید بسیار بیش از اینها به مسأله فیلمسازی و جوانب متعدد آن اعم از آموزش، سرمایهگذاری، تخصیص ابزارهای لازم و… در هر دو بعد کمی و کیفی اهمیت دهد. رشد روند تولید فیلم باید در کانون توجه دولت باشد. این روند بهویژه در جامعه ما که از عارضه مطالعهگریزی رنج میبرد و آحاد جامعه غالبا به واسطه تماشای فیلم تغذیه میشوند، باید با رشد و شیب شتابانتری دنبال شود. امیدوارم مسئولان فرهنگی دولت سیزدهم متوجه اهمیت فیلمسازی باشند و برای تسهیل شرایط فیلمسازی در کشور اقداماتی جدی و عاجل انجام دهند.
false
true
false
true