×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true

ویژه های خبری

true
    امروز  شنبه - ۱ دی - ۱۴۰۳  
false
true
احساس مسئولیت شهید نیکزاد نسبت به “مظلوم” او را راهی سوریه کرد/ هر روز و هر لحظه از حضرت زینب کمک خواسته‌ام

به گزارش چغادک‌نیوز  به نقل ازتسنیم ، شهید ابوالفضل نیکزاد همچون بسیاری از انسان‌های دیگر، نسبت به خانواده و فرزندش احساس مسئولیت داشت، اما نسبت به دفاع از اسلام و حریم آل الله و مظلومان مسئولیت بزرگتری حس کرد و برای دفاع به سوریه رفت و به شهادت رسید.

آخرین فرزند خانواده نیکزاد بود که در سال ۶۳ به دنیا آمد. بسیار مسئولیت پذیر و خانواده دوست بود؛ سال ۸۷ ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر به نام «علی» است. او را بیش از هر کس دیگری دوست داشت و برای آینده و زندگی خود و همسر و تنها فرزندش برنامه‌های بسیاری در سر داشت، چون که بسیار آینده‌نگر بود و برای هر کار و تصمیمی مدت‌ها فکر می‌کرد.

«اعظم ملاطایفه» همسر شهید مدافع حرم «ابوالفضل نیکزاد» درباره همسرش می‌گوید بدون هیچ اغراقی می‌گویم بزرگترین شانس زندگی من ازدواج با همسرم بود و این را از الطاف خداوند می‌دانم و خدا را شکر می‌کنم که توانستم مدتی هر چند کوتاه در کنار ایشان زندگی کنم. هر چه به گذشته نگاه می‌کنم خصوصیات اخلاقی همسرم را در کمتر کسی می‌بینیم، البته نه این‌که بگویم همسرم چون شهید شده، انسان خاصی بود. همسرم هم مثل همه انسان‌ها بود اما از لحاظ اخلاقی ویژگی‌های خاصی از جمله رضایت‌مندی از زندگی‌اش داشت، در حالی که زندگی ما هم مثل اکثر زندگی‌ها یک زندگی معمولی بود؛ او همیشه می‌گفت در زندگی نیمه پر لیوان را ببینید.

همسرم با وجود اینکه فرزند آخر خانواده بود، اما به شدت نسبت به خواهر و برادرهایش احساس مسئولیت می‌کرد. در زندگی مشترک نیز بسیار مسئولیت پذیر بود و از قدرت مدیریتی بسیار بالایی برخوردار بود و به شدت نسبت به آینده توجه داشت، طوری در زندگی برنامه‌ریزی می‌کرد گویی قرار است صدها سال زندگی کند. بسیار مهربان بود و دغدغه بچه‌های یتیم به خصوص بچه‌های یتیم اقوام را داشت و می‌گفت اگر نمی‌توانیم از لحاظ مادی کمکشان کنیم اما می‌توانیم از طرق دیگر در کنارشان باشیم و باعث خوشحالی‌شان بشویم.

به شدت دغدغه تربیت پسرم را داشت 

همسر شهید در ادامه خصوصیات همسرش را این‌چنین توضیح می‌دهد که نسبت به تربیت علی بسیار حساس بود و به من می‌گفت تمام تلاشم را می‌کنم تا هر آنچه نیاز دارید، تهیه کنم شما فقط به تربیت علی رسیدگی کن، چون می‌دانم می‌توانی به خوبی او را تربیت کنی. به یاد دارم یکی از نزدیکانمان که فوت کرده بود می‌گفت حتما آخرین تصویر در ذهنش تصویر پسرش بوده و حتما آخرین تصویری هم که لحظه شهادت در ذهن ایشان آمده ، پسرم علی بوده  است.

احساس وظیفه‌ای بزرگتر او را روانه میدان کرد

«ملاطایفه» از احساس مسئولیت بزرگتر همسرش می‌گوید: همان‌طور که گفتم نسبت به خانواده و پسرمان مسئولیت پذیر بود و آینده نگری خوبی داشت، اما همه دیدند که خیلی راحت از همه چیز خود و زندگی‌اش گذشت و رفت، در واقع تعلق خاطری به دنیا نداشت و علی رغم علاقه زیاد به علی و خانواده، احساس مسئولیت بزرگتر نسبت به دین و اسلام و مظلومین نگذاشت که بماند و برای دفاع داوطلبانه به سوریه رفت.

از زمانی که برای رفتن به سوریه تصمیم گرفته بود من را در جریان گذاشت و از همان ابتدا سعی می‌کرد با صحبت کردن درباره شهدا و خانواده و فرزندانشان، من را آماده کند اما من به دلیل علاقه بسیار به ایشان تمایلی به شنیدن نداشتم و دلم می‌لرزید، اما ایشان صحبت می‌کرد.

به قدری همه کارها و تصمیم‌های همسرم از روی فکر بود که می‌دانستم به خوبی درباره آن فکر کرده است و از روی احساس تصمیم نگرفته و پیش بینی می‌کردم به سوریه می‌رود. از زمانی که تصمیم گرفت تا برود، حدود یک سال طول کشید و اواخر کمتر صحبت می‌کرد، من هم صحبتی نمی‌کردم چون نمی‌خواستم بازهم درباره‌اش حرفی بزند، اما موقعی که رفتنش قطعی شد گفت خیال نکن که این مدت به فکر نبوده‌ام، اما یک جدالی با خود داشتم که آن‌ها را رفع کردم و آماده رفتن شده‌ام.

این مدت مسئولین محل کارش نیز راضی به رفتن او نمی‌شدند و بعد از اینکه راضی شده بودند یکی از مسئولینش در نامه مرخصی ایشان نوشته بود که علی رغم میل باطنی مرخصی سه ماهه داده است. بنابراین احساس مسئولیت بزرگتری که داشت باعث شد از زندگی و خانواده کوچکتر خود بگذرد و به خانواده بزرگتری که جامعه اسلام و شیعه باشد، بپردازد.

به ندای امام حسین (ع) و مظلومان لبیک گفت

همسر شهید مدافع حرم«ابوالفضل نیکزاد» درخصوص این‌که چقدر افتخار می‌کند که همسرش به ندای یاری مظلومان لبیک گفت و برای دفاع از حریم عقیله بنی هاشم به سوریه رفت می‌گوید برای ایشان بسیار خوشحال هستم، چون آقا ابوالفضل را خیلی دوست داشتم و دوست داشتم به خواسته‌های بزرگ خود برسد و می‌دانستم در راه اهل بیت بودن و دفاع از حریم آل الله، یکی از خواسته‌های ایشان است، لذا نمی‌خواستم مانع ایشان باشم و از این بابت برای همسر شهیدم خوشحال هستم.

یکی از فرازهای دعای امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه این است که حضرت امیر می‌فرمایند خدایا کاری کن از چیزهای ارزشمند زندگی‌ام، جانم باشد که اول می‌گیری. یعنی این‌طور نباشد که قبل از این که جانم را بگیری ارزش‌های انسانی و عدالتم گرفته شده باشد که در آن صورت دیگر جانم ارزشی ندارد. احساس می‌کنم این دعای امیرالمومنین(ع) درباره ایشان و سایر شهدا برآورده شده است. شهدا نخواستند به هر قیمتی زندگی کنند. بنابراین از این جهت خوشحالم و افتخار می‌کنم همسرم به هدفش رسید و قدم در راهی گذاشت که اعتقاد قلبی داشت اما در این بین برای خودم تاسف می‌خورم که کنارم نیست و دلتنگ او می‌شوم.

«ملاطایفه» می‌گوید شهدا در مسیری رفتند که ادامه همان نهضت حسینی بود و لبیک به ندایی گفتند که امام حسین(ع) در روز  عاشورا سر دادند و به یاری امام زمان خویش و مظلومان رفتند. در واقع شهدای مدافع حرفم به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) لبیک گفته‌اند.

همسر شهید مدافع حرم معتقد است شهدا با خدای  خود و اهل بیت(ع) معامله دو سر سود کرده‌اند و می‌گوید شهدا هیچ چشمداشتی نداشته‌اند و اگر بحث معنوی را کنار بگذاریم و به بحث انسانی نگاه کنیم، شهدای مدافع حرم به جایی برای دفاع رفتند که مردم مظلوم آن منطقه به آن‌ها نیاز داشتند و شهدای مدافع حرم قبل از این‌که به نکته آینده نگرانه‌ای فکر کنند، به وظیفه  انسانی خود نگاه کردند که باید به مظلومان کمک می‌کردند. خانواده‌های شهدای مدافع حرم نیز هیچ چشمداشتی ندارند و با خدای خود معامله کرده‌اند و وظیفه خود را در قبال اسلام و اهل بیت انجام داده‌اند.

حتی اگر به عقب برگردیم باز مانع رفتنش نمی‌شوم

«ملاطایفه» می‌گوید اگر به گذشته برگردم، با وجود تمام مشکلات بعد از شهادت ایشان، قطعا مانع رفتنش نمی‌شدم، اگرچه حتماتصمیم‌گیری برایم سخت‌تر بود، ولی هیچ گاه مانعش نمی‌شدم. در این سال‌های پس از شهادت همسرم هر روز و هر لحظه از خانم حضرت زینب(س)کمک و صبر خواسته‌ام. حتی کلمه کوه صبر برای حضرت زینب(س) نمی‌تواند گویای صبر و استقامت ایشان باشد و صبر و استقامت در زندگی را ایشان به ما داده‌اند، چرا که اگر غیر از این بود شاید در مقابل مشکلات کم می‌آوردیم و روزی نیست که از ایشان استعانت نگیریم.

استجابت دعای امیرالمومنین(ع) در حق شهدای مدافع حرم

همسر شهید مدافع حرم«ابوالفضل نیکزاد» درباره روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم می‌گوید همین قدر بگویم که همان دعای حضرت امیر در نهج البلاغه در حق شهدای مدافع حرم استجابت شده است. چند سال قبل از شهادت همسرم در قنوت نمازم دعای «ربنا هل لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین واجعلنا للمتقین اماما» را می‌خواندم و مطمئن هستم این دعای من در حق همسرم اجابت شده و حال این من هستم که باید ببینم چقدر می‌توانم ایستادگی کنم و از خدا و شهدا در این باره خیلی کمک خواسته و می‌خواهم و همیشه می‌خواهم خدایا ما را کمتر از لحظه‌ای به خودمان وامگذار.

ضرورت مطالعه زندگینامه شهدا

«ملاطایفه» درخصوص چگونگی ادامه راه شهدای مدافع حرم می‌گوید ما به حکم انسان بودن یک‌سری وظایفی در مقابل همنوع خود داریم که متاسفانه در برخی مسائل کمرنگ شده است. در مسیر اهل بیت بودن ما را به ارزش‌های انسانی واقف می‌کند و برای اینکه در این مسیر بمانیم باید سیره اهل بیت(ع) را مطالعه کنیم.

همسرم همیشه به مطالعه زندگینامه شهدا تاکید داشتند و مجموعه کتاب‌هایی از زندگینامه شهدا را تهیه کرده بودند و می‌گفت وقتی مهمان به منزلمان می‌آید یکی از این کتاب‌ها را به او هدیه دهیم یا وقتی به مهمانی می‌رفتیم می‌گفت در کنار هدیه‌ای که قرار است ببریم، یک کتاب از زندگینامه شهدا ببریم که به این صورت می‌توانیم زندگینامه شهدا را ترویج کنیم و باید کاری کنیم که یاد و نام شهدا و سیره زندگی‌شان فراموش نشود. بنابراین برای این‌که به وظایف خود آگاه شویم و در مسیر  اهل بیت بمانیم، نیاز است زندگینامه اهل بیت، بزرگان دین و شهدا را مطالعه کنیم.

شهید مدافع حرم «ابوالفضل نیکزاد» ۲۴ خردادماه سال ۱۳۹۵؛ مصادف با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان در دفاع از حریم عقیله بنی هاشم، داوطلبانه به سوریه اعزام می‌شود و در ۲۳ تیرماه به دست حرامی‌های داعشی به شهادت می‌رسد. از این شهید یک پسر به نام علی به یادگار مانده است که در زمان شهادت پدرش ۲ و نیم ساله بود.

false
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false