یک زیارت خاص
حرفها را قبلا زده بودیم که باید احساسات خود را کنترل کنی، نکند استخباراتیها متوجه شوند و همه لو بروند
·
سیدحمید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و حرم بیزائرش افتاد، از خود بیخود شده بود
·
هرچه بچهها ایما و اشاره و قسم دادیم، کارگر نیفتاد
·
حالا سید ۲۰ دقیقهای میشد که کنار ضریح مشغول راز و نیاز بود
·
بعدها میگفت: تا چشمم به ضریح افتاد، اختیارم را از دست دادم
·
ایثار و شهادت