true
بهرام که به جرم قتل همسرش به دلایل ناموسی ۲۰ سال را در زندان سپری کرده در حالی از آنجا آزاد می شود که پسر ۲۵ ساله اش بها، برای بردن او آمده آن دو در یک جاده بی انتها همراه و همسفر شدهاند بیآنکه حرفی برای گفتن داشته باشند. بها در فکر انتقام است تا به رنج هایش پایان دهد و در این مسیر اتفاقاتی رخ می دهد
به نظر می رسد نخستین ساخته ناهید عزیزی صدیق که امسال بعنوان یکی از دو کارگردان زن در جشنواره چهل و یکم فجر حضور دارد در پی تجربه موفق فیلم دشت خاموش ساخته احمد بهرامی (همسر ناهید عزیزی) که در هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم ونیز حضور داشت و جایزه انجمن ملی اعتماد ایتالیا را کسب کرد و البته در همان جشنواره برنده جایزه بهترین فیلم افق های این جشنواره شد و جایزه فیپرشی را نیز به دست آورد تولید شده است. موضوع فیلم البته یکی از مسائل و چالش های بسیار آشنای جامعه ایرانی است: قتل های ناموسی! چالش بزرگی که به اعتقاد من همچنان درخصوص آن اجماع نظر وجود ندارد و بخشی از جامعه موافق این مساله و بخشی نیز مخالف آن هستند و از طرف دیگر قوانین موجود قضایی در این زمینه نیز سبب شده تا این عدم اجماع بیشتر به چشم بیاید.
فیلم از همان نماهای نخست به گونهای این فرضیه را تقویت میکند که برای حضور بین المللی ساخته شده و هر چه که داستان و ساختار جلوتر می رود فرضیه مذکور پر رنگتر میشود. (و البته این مساله در نفس خود اصلا محل اشکال نیست) اما بر خلاف دشت خاموش که به شرایط دشوار کاری و روابط انسانی پیچیده چند خانواده میپرداخت که در یک محیط کارگری زندگی می کردند و قصه و فضا و روابط بین شخصیت ها برای مخاطب ایرانی بسیار آشنا و شناخته شده بود در آه سرد چنین قصه و فضایی دیده نمی شود. شخصیت ها پرداخت کامل ندارند.
داستانکهایی که در قصه وجود دارد هیچ کمکی به پیشبرد داستان و خط اصلی نمی کنند. حضور آن دو نوجوان که موتورشان خراب شده یا آن مرد جایگاه دار بنزین چه اثر یا نقش پیش برنده ای در فیلم داشته اند؟ حتی حضور آن دو جوانی که از اجتماع خشمگین شهری گریخته و به دل کوهستانی برفی در ناکجا آباد پناه آوردهاند چه کارکردی بجز اینکه بخشی از قصه را در قالب گفتگوی آنان به پدر و پسر بشنویم در کلیت محتوای قصه داشته اند؟چرا به یکباره پدر از اقدام به قتل خود توسط فرزندش برمی آشوبد و به مرگی خود خواسته در میدهد؟ و بسیاری سئوالات دیگر که از دل فیلمنامهای ضعیف حاصل شدهاند و سئوالات زیادی را برای مخاطب بیپاسخ باقی می گذارند.
البته یک نکته مثبت و یک نقطه روشن در کلیت فیلمنامه وجود دارد و ان بی طرف بودن نویسنده فیلمنامه است. ناهید عزیزی که خود فیلمنامه این اثر را نوشته به هوشمندی کامل به هیچ کدام از دو طرف ماجرا حق نمی دهد و قضاوت را بر عهده بیننده می گذارد که اگر قرار باشد بین پدر و پسر مقصری معرفی شود، این خود مخاطب و بیننده است که تصمیم بگیرد کدامیک مقصر ماجرا بوده و کدامیک آسیب خورده.
ساختار نیز حداقل برای مخاطب ایرانی جذاب و دلچسب نیست. مخاطبی که عمدتا با فضای شهری و آپارتمانی و پر زرق و برق در فیلمإها خو گرفته بدون تردید از اینگونه ساختار استقبال نمی کند. بگذریم که در همین بخش البته با ریتمی کند و کشدار مواجهیم و به نوعی قصه بسیار کند جلو می رود. و البته قابهایی که در فیلم میبینیم نیز چنگی به دل نمیزند چرا که قابهایی به مراتب بسیار بهتر از این فیلم را سال گذشته در فیلم برف آخر امیر حسین عسگری با بازی بسیار جذاب امین حیایی به تماشا نشسته بودیم. نکته ای که متاسفانه آه سرد فاقد آن است و علی باقری به عنوان بازیگر شناخته شده فیلمهای جشنواره ای آنسوی آبها و یکی از بازیگران خوب تئاتر کشورمان به نوعی نقشهای قبلی خود را در آثاری که بازی کرده تکرار نموده و ایمان صدیق بازیگر مقابلش نیز نتوانسته حتی با استفاده از میمیک چهره درونیات خود را به نمایش گذاشته و به مخاطب منتقل کند.
آه سرد در مجموع یک فیلم سرد و یخ زده است که حداقل موفق به راضی خارج ساختن تماشاگر ایرانی از سالن نمایش نخواهد شد و به احتمال قوی میبایست به همان نمایشهای جشنواره ای در خارج از کشور دلخوش باشد.
false
true
false
true