×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true

ویژه های خبری

true
    امروز  دوشنبه - ۵ آذر - ۱۴۰۳  
false
true
ماجرای دلخراش حمله اوباش به یک خانه در میدان پروین + فیلم

به گزارش چغادک نیوز به نقل از خبرگزاری تسنیم، قرارمان در میدان “پروین” است، تا به حال به این محله نیامده‌ام اما از همان دور با مشاهده ماشین‌های پلیس متوجه می‌شوم که به مقصد رسیده‌ام؛ خودروی حمل متهم هم در آن محل قرار دارد. به‌همراه یکی دو نفر از مأموران به یک چهارراه بالاتر از میدان پروین می‌روم، همان محلی که متهمان به‌قصد کُشت یک جوان ۳۰ساله را کتک زدند.

افرادی دو طرف خیابان به تماشا آمده‌اند که از سر و وضعشان معلوم است که این افراد رفقای متهمان هستند؛ همگی دندان‌هایشان را لمینت کرده‌اند، با پوشش کتانی و یک زنجیر به‌دست، پشت‌سرهم سیگار می‌کشند و آرام و قرار ندارند! یکی از آنها مدام مسیر چهارراه تا میدان را بالا و پایین می‌رود، گویا او مخبر محل هست و می‌خواهد به دیگران اطلاع بدهد که رفقایشان را آورده‌اند یا خیر!

پلیس امنیت | پلیس پاوا , اراذل و اوباش ,

محل حادثه، خانه‌ای است که کنار آن یک مغازه کوچک هم قرار دارد؛ پسری که مورد حمله این اوباش قرار گرفته است در آن مغازه مشغول به کار است؛ یک‌سری از اهالی می‌گویند او هم کم از اوباش ندارد اما برخی دیگر می‌گویند: “یتیم است و نان‌آور خانه؛ آدمی که نان‌آور خانه است محال است دنبال خلاف باشد.”

خودروی حمل متهمان می‌آید؛ پسری که مخبر است با صدای بلند می‌گوید؛ “رفقا را آوردند”، همه با هم به وسط خیابان به استقبال رفقایشان می‌آیند؛ آن‌قدر دایره محیط کوچک شده است که از جو ایجادشده می‌ترسی! سرهنگ راستی معاون عملیات پلیس اطلاعات پایتخت به وسط جمع می‌آید و همه را متفرق می‌کند؛ یکی از مأموران قمه و شمشیرهایی را که هنگام درگیری مورد استفاده قرار گرفته‌اند از داخل یک خودرو به بیرون می‌آورد؛ فکر اینکه با یکی از این قمه‌ها به خانه‌ات حمله کنند هم وحشت‌آور است چه برسد به اینکه واقعاً این فکر عملی شود!

پلیس امنیت | پلیس پاوا , اراذل و اوباش ,

سرهنگ راستی ماجرای درگیری را شرح می‌دهد: “این ۴ نفر که دارای سابقه هستند به این جوان حمله می‌کنند و به خانه شخصی او ورود می‌کنند و با قمه او را مورد حمله قرار می‌دهند”، توضیحات بیشتر سرهنگ راستی را می‌توانید در فیلم زیر ببینید؛ در این فیلم راهروی خانه که محل اصلی درگیری است دیده می‌شود، این راهرو به‌قدری کوچک است که راه دررویی ندارد و اگر پلیس دیر می‌رسید می‌توانست قتلگاه آن جوان باشد!

همزمان که سرهنگ راستی در حال بازسازی صحنه جرم است، متهمان هم حرف‌های او را به‌خلاف وجود فیلم و عکس تکذیب می‌کنند و سعی دارند با سر و صدا ترحم دیگران را جلب کنند. به‌سراغ کسی که متهم اصلی است می‌روم، اسمش بابک است و ۳۷ سال دارد، او برایم این‌گونه از روز حادثه می‌گوید: من در مغازه پشتی که مغازه دوستم بود نشسته بودم؛ آقایی که از ما شکایت کرده است (مهدی) با یکی دیگر درگیر شد و گاز اشک‌آور زد؛ من از مغازه به بیرون آمدم و گفتم” “این چه‌کاری است که می‌کنید؟”

مهدی با گردن‌کلفتی گفت؛ “من گاز را زدم” و از داخل خانه‌اش شمشیر آورد! من فقط سؤال داشتم اما او به‌سمت من حمله کرد؛ من هم فوراً از داخل صندوق موتورم یک قمه درآوردم و به‌سمتش رفتم، خودش به‌سمت خانه رفت و از شانه من گرفت و به‌سمت داخل خانه کشید!

به ایمان که سابقه درگیری در محل به‌عنوان اراذل و اوباش را هم دارد؛ گفتم؛ “از کاری که کرده‌ای پشیمانی؟”، چشمانش را روی هم فشار داد و چندباری باز و بسته کرد و گفت: “پشیمانم اما مهدی اول دعوا را شروع کرد، چرا من باید پشیمان باشم؟”

مهدی ۳۰ سال دارد، در محله به اسم “سید” معروف است، می‌گوید: “در محل ما را به اسم اراذل و اوباش می‌شناسند اما ما اراذل نیستیم”، از او در مورد روز درگیری می‌پرسم و با لحنی که انگار دارد داستان تعریف می‌کند، می‌گوید: من از تولد برمی‌گشتم، اصلاً قصد درگیری نداشتم اما دیدم مهدی اینجا سر و صدا به‌پا کرده است، ما از اول نمی‌خواستیم با او درگیر شویم، خودش شروع کرد!”

پلیس امنیت | پلیس پاوا , اراذل و اوباش ,

پلیس تمام ماجرایی را که این اوباش از خودشان ساخته‌اند تکذیب می‌کند، به صحبت‌های پلیس اکتفا نمی‌کنم از اهالی محل سؤال می‌کنم و می‌خواهم برایم از آن روز بگویند، فردی که در همان محل مغازه‌دار است، می‌گوید: “ما آن روز اینجا بودیم، اینها به‌سمت این بچه (مهدی) حمله کردند، اگر پلیس دیر رسیده بود حتماً خونی ریخته می‌شد، این افراد سابقه درگیری دارند و در محل آوازه‌ای برای خود دارند.”

متهمان را سوار بر خودرو می‌کنند تا ببرند، رفاقایشان سر و صدا می‌کنند و می‌خواهند مانع از کار پلیس شوند اما پلیس با صلابت هم متهمان را از صحنه خارج می‌کند و هم آرامش را به محل برمی‌گرداند؛ به‌راستی که اگر این مأمورانی که ما همیشه نقاب به صورت زده آنها را دیده‌ایم در شهر نبودند، آیا امنیتی در برابر اراذل و اوباش داشتیم؟

false
true
false
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false