true
اواخر سال ۱۳۹۶ به خانهی حسن ناهید رفتم. برای دومین بار، قرار بود روبهروی او به گفتوگو بنشینم. گفتوگویی که برای همیشه در ذهنم خواهد ماند. من در آن روز با مردی مواجه بودم که هنرش در تاریخِ موسیقی ایران برای همیشه باقی خواهد ماند. اما او دیگر توانِ نینوازی نداشت. زمان گذشته و پیری بر او چیره شده بود. کمی بیحوصله بود اما حرف از موسیقی که میشد، انرژی بیشتری میگرفت.
با حسن ناهید از گروه «پایور» گفتیم و شنیدیم. از روزهایی که پُرکار بوده و بیحاشیه به هنرش پرداخته است.
دیروز خبر رسید که حسن ناهید، در ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفته است. اکنون موسیقی ایران در سوگِ کسی نشسته که از پُرکارترین و توانمندترین نوازندگانِ چند دهه اخیر ایران است. تصمیم گرفتیم که گفتوگویِ آن سال را در اینجا برایتان بازنشر کنیم. مقدمهی آن گفتوگو و متنِ آن را بدون هیچ تغییری در ادامه میخوانید:
اگر حسن کسایی نفر نخست نینوازی ایران باشد، حسین ناهید بیشک دومین نفر است. او از شاگردان استاد کسایی است. اهل شیراز است. وقتی به تهران میآید و نخستین اجراهایش را تجربه میکند؛ ۱۷ساله بوده است. حدود ۶۰ سال فعالیت هنری در کارنامه دارد. ارکسترهای مهمی در موسیقی ایرانی بودهاند که حسن ناهید در آنها نوازندگی کرده است. در بسیاری از مهمترین آثار موسیقی ایران، صدای نینوازی ناهید شنیده میشود. او اکنون چند سالی است که دیگر توانِ نینوازی ندارد. ناهید در خانه تنهاست و این روزها هم خانهنشین است. وقتی پیش او میرویم از دوران طلایی موسیقی ایران میگوید و از تأثیر استاد کسایی بر نینوازی ایران. اما شاید مهمترین سخنش در این گفتوگو، روایت تنهاییاش است. او در هفتاد و چهار سالگی در خانهای کوچک در تهرانپارس تنهاست و دیگر همدمی هم ندارد.
در ادامه حاصل ساعتی گفتوگو با حسن ناهید نوازنده سرشناس نی را میخوانید:
از اوضاع کنونی خودتان برایمان بگویید؛ چگونه روزگار میگذرانید؟ آیا هنوز هم نی مینوازید؟
در حال حاضر از نظر اجرایی و عملی هیچ فعالیت هنری ندارم؛ چرا که دندانهایم را ایمپلنت کردهام. بهترین دکتر ایران هم این کار را کرده است اما نتوانسته بهگونهای این کار را انجام دهد که من بتوانم پس از ایمپلنت نی بنوازم. الآن لثه اضافی روی لثه اصلیام آمده است.
شوهرخواهر خانم فخری ملکپور(نوازنده پیانو) خیلی برایم تلاش کرد و بهتوصیه زندهیاد استاد کسایی خواستند که دندانهای من را درست کنند اما در نهایت نشد. آقای محمد موسوی(نوازنده نی) دکتر دیگری را معرفی کردند اما این دکتر هم نتوانست کاری بکند. مشکل اصلی کاری بود که یکی از دکترها در اولین مرحله روی لثه من انجام داده بود و دیگر امکان اصلاح اشتباهش وجود نداشت.
من هم در نهایت هیچ کاری نتوانستم بکنم و ناچار شدم که تنها به تدریس بسنده کنم. الآن چند کلاس درس در دانشگاه برای دانشجویان فوقلیسانس دارم، یا اینکه داوری پایاننامههای فوقلیسانس را انجام میدهم.
در کل نوازنده ساز نی تعدادشان اندک است چرا که نواختن این ساز بسیار دشوار است، مثلاً اگر یک بچه کوچک روی ساز سنتور مضراب بزند، صدایش در میآید اما نی اینگونه نیست. سالها باید روی این ساز کار کرد تا تنها صدایی ساده از آن در آورد. بعد از این مرحله هفت یا هشت سال باید کار کرد تا نوازنده بتواند صدایی خوب از این ساز در بیاورد. شما میان نوازندگان ساز نی، نوازنده کودک یا نوجوان نمیبینید، مگر اینکه کسی نابغه باشد که من هم تا کنون چنین چیزی ندیدهام.
زمانی که نواختن نی را آغاز کردید چهکسی به شما درس میداد، تنها نوازنده نی در ایران، در آن زمان استاد کسایی بود؟
زمانی که من نواختن نی را آغاز کردم تنها استادی که در ایران نی مینواخت، زندهیاد استاد کسایی بود. نوازنده دیگری هم بود؛ مرحوم حسین داوری که البته سنشان در آن زمان بسیار بالا بود و در آن زمان دیگر نمیتوانست نی بنوازد.
صفحههایی هم که از نایب اسدالله شنیدم اصلاً قابل قیاس با استاد کسایی نیست. استاد کسایی خدای نینوازی است. او این ساز را به حد اعلا رساند.
در ۱۰سالگی که در شیراز زندگی میکردم، نامهای به استاد کسایی نوشتم و ایشان هم لطف کرد و پاسخ نامهام را داد و من را به اصفهان دعوت کرد. وقتی هم به محضر استاد کسایی رفتم دو ساز نی به من هدیه داد. بعد از آن تا آخرین روزها و تا آخرین دقایق عمرش در خدمتش بودم.
بعد از درگذشت زندهیاد کسایی، آقازادههایشان خلیل و جواد، بزرگداشتی برای من در اصفهان گرفتند و یکی از سازهای نی پدرشان را به من هدیه دادند.
تصورم این است که نظیر استاد کسایی و استاد شهناز؛ این دو بزرگمرد موسیقی ایران؛ دیگر نمیآید. امیدواریم این جوانانی که وارد عرصه موسیقی میشوند، علاقه، استعداد و پشتکار لازم را داشته باشند تا بتوانند به آن مرحله برسند که البته فکر نمیکنم!
هر وقت خدمت استاد کسایی میرفتم، میدیدم که مشغول سازنواختن است.
من در ۱۳ ارکستر نی مینواختم؛ در سه ارکستر آقای پایور، ارکستر مرحوم حنانه، ارکستر مرحوم لطفالله مجد، ارکستر مرحوم شریف، ارکستر مرحوم همایون خرم، ارکستر مرحوم مهدی مفتاح و در ارکسترهای رادیو که در مجموع ۱۳ ارکستر میشد. یک ارکستر هم مرحوم ابراهیم منصوری داشت که تمام بزرگان موسیقی ایران در آن زمان نوازنده این ارکستر بودند.
بهعقیده من سالهای طلایی موسیقی ایران، دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ بود.
حسن ناهید در سال ۱۳۶۷
چند تن از بزرگان آن زمان را برایمان نام ببرید.
تمامشان بهترین بودند؛ آقای تجویدی در آهنگسازی اول بود. مگر نظیر مرتضی محجوبی را داشتیم؟ مرحوم بنان، ادیب خوانساری و عبدالوهاب شهیدی در خوانندگی بهترین بودند. نوازندگان بزرگی مانند استاد کسایی و استاد شهناز در آن زمان فعالیت میکردند. تعداد این نوازندگان و هنرمندان بزرگ در آن زمان بسیار بود.
افتخار من این است که طی این ۶۰ سال فعالیت هنریام، تمام استادان آن زمان را یا از نزدیک دیدهام یا با آنها کار کردهام؛ استادانی مانند علینقی وزیری، ابراهیم منصوری، هرمزی، سلیمان خان امیرقاسمی، نورعلی خان برومند. این استادان کسانی بودند که نظیرشان دیگر در موسیقی ایران تکرار نمیشود.
از چهزمانی نواختن نی را آغاز کردید؟ شرایط برای آموختن موسیقی در دوران شما با شرایط امروز چه تفاوتهایی کرده است؟
من از ۱۰ سالگی نواختن نی را آغاز کردم. پدرم با نوازنده شدن من مخالف بود. سالهای زیادی بهطور مخفیانه نی نواختم، حتی گاهی زیر پتو نی مینواختم که کسی صدایش را نشنود. آن زمان ننگ میدانستند که کسی نوازنده شود. زنعمویی داشتم که در عین تعریف کردن از من میخواست کنایهاش را هم بزند، خطاب به پدرم با لهجه شیرازی میگفت: «آقای ناهید، حسن آقا هم که ماشاءالله میخواهد، قربون نیزن شود.» «قربونِ نیزن» نوازندهای دورگرد بود. مردم آن زمان هرگز دوست نداشتند که فرزندانشان وارد کارهای موسیقی شوند.
الآن اما پدر و مادرها دست بچههایشان را میگیرند و به آموزشگاه موسیقی میآورند و مینشینند و کار بچههایشان را نظاره میکنند. این تفاوت فرهنگی است که طی ۴۰ تا ۵۰ سال ایجاد شده است.
با اینکه پدر و مادرها امروز بیشتر برای بچهها وقت و حمایت دارند اما چرا امثال شما در هنر و موسیقی کمتر بهوجود میآیند؟
ما مال دوره گذشته هستیم. دوره ما دیگر تمام شده است.
بچههایتان نزدیکتان هستند؟
پسرم همین نزدیک خودم، بهفاصله چند کوچه زندگی میکند. دخترم ازدواج کرده و خانهاش در کرج است.
کارهای خانه را چهکسی برایتان انجام میدهد؟
خودم انجام میدهم.
سختتان نیست؟
باید انجام دهم. همین خانه کناری مادرِ عروسم هست که خیلی به من لطف دارند و آدمهای خوبی هستند.
بازنشسته جایی هستید؟
بله. بازنشسته ارشاد هستم. ماهی ۷۰۰ هزار تومان حقوق میگیرم. عضو مؤسسه هنرمندان پیشکسوت هم هستم که سالی یک بار برایمان جشن تولد میگیرند و کارت هدیهای ۳۰ هزار تومانی میدهند. ماهی هم ۱۸۰ هزار تومان حقوق میگیریم از این مؤسسه. این رقم آنقدر ناچیز است که کاش اصلاً نمیدادند.
وقتی رگهای قلبم گرفته بود و در بیمارستان بستری بودم، آقای مرادخانی گفت “اگر کمکی نیاز دارید بگویید.”، گفتم “نه، نیازی نیست”.
عید را چه میکنید؟
همین جا هستم. بهترین موقع عید است. خونه خالی، خلوت و سروصدایی هم نیست. مینشینم همین جا و خودم را با این زندگی وفق دادهام. هرچه پیش آید خوش آمد. از هیچ چیز هم ناراضی نیستم.
تنهایی سخت است اما بهتر از همنشین بد است.
همسر اولتان در قید حیات است؟
حدود ۴۰ سال است که بچههایش را ندیده است. پسرم از همسر اولم و دخترم از همسر دومم است. دخترم خیلی مهربان است. پسرم با اینکه نزدیک خودم زندگی میکند، هر چند روز یک بار هم به من سر نمیزند.
همسر اولتان در ایران زندگی میکند؟
همین تهران زندگی میکند. من باجناق آقای جهانگیر ملک هستم.
برای عروسی پسرم، به پسرم گفتم، “بیا مادرت را برای عروسیات دعوت کن”. اما پسرم قبول نکرد.
———————–
عکسها: امیر امیری
———————-
false
true
false
true