به گزارش چغادک نیوز، مهدی کریمی در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا به ارائه پارهای توضیحات در مورد تولیدات سینمای دفاع مقدس، چرایی دیده نشدن برخی آثار و تنوع و تکثر روزافزون تولیدات در این ژانر و تنگ نظریهایی که نسبت به این حوزه وجود دارد، پرداخته است که در ادامه میخوانید.
کریمی (۱۳۴۶ تهران) تهیه کننده آثاری شاخص در سینمای ایران است که از آن میان میتوان به لیلی با من است (کمال تبریزی ۱۳۷۴)، مهر مادری (کمال تبریزی ۱۳۷۶)، رنگ خدا (مجید مجیدی ۱۳۷۷)، آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمی کیا ۱۳۷۶) اشاره کرد.
چرا فیلمهای ژانر دفاع مقدسی در گیشه موفق عمل نمیکنند و به اصطلاح به فروش نیستند؟
نمیتوان قطعی گفت که فیلمهای دفاع مقدس فیلمهای پرفروشی نیست همچنان که در سالهای گذشته فیلمهای پرفروشی مانند لیلی با من است (کمال تبریزی ۱۳۷۴) و آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمی کیا ۱۳۷۶) را داشتهایم.
نکته شاید این است که به دلیل برخی از تنگ نظریها و محدودیتهایی که برای فیلمهای دفاع مقدسی وجود دارد در اکران و نمایش این آثار حمایت لازم صورت نمیگرفت؛ وقتی همین امروز چون یک فیلم روی پرده سینما میفروشد حق دیگر فیلمها را ضایع میکند و حق نمایش دیگر فیلمها را در تسلط خود میگیرد ما باید بگوییم که دیگر فیلمها ایراد دارند؟
این چرخه از توازن خارج شده است. توازنی که در تولید و نظارتی که بر آن وجود دارد که گردش و فروش است به هم خورده است؛ یعنی در تئاتر و سینما اگر ببینید که فیلمی متقاضی دارد اکران فیلم دیگر را جابجا میکند و آن فیلم پرمتقاضی را به نمایش درمی آورند. برای همین در تمام این سالها این یک بام و دو هوا برخورد کردن خصوصاً با فیلمهای ارزشی یا دفاع مقدس بسیار لطمه زننده بوده است.
نکته دیگری که شاید باعث دیده نشدن بعضی از کارهای جنگیست این است که محدودیتها در قصه پردازی یا تولید کارهای دفاع مقدس بیشتر از پروژههای دیگر است. ضمن اینکه در آثار دفاع مقدس نظارتها و حساسیتها نسبت به پروژههای دیگر بیشتر است. وگرنه اگر نگاه کنیم فیلمهای دفاع مقدسی بسیاری هستند که وقتی از اکران سینما بیرون می آیند به کرات دیده شدند و جذابیتهای خودشان را داشتند.
در نتیجه برخورد یک بام و دوهوا در حوزه حمایت و نمایش فیلمهای دفاع مقدس در این چهار دهه یکی از دلایل عدم موفقیت این آثار سینمایی بوده است.
جنسی از تکراری بودن در تولیدات متنوع و متاخر سینمای دقاع مقدس وجود دارد، آن را چگونه میبینید؟
برخوردهای تنگ نظرانه در این سالها قصهها را از روایتهای جذاب دور کرد. جاهایی که این مسائل نبوده شاهد تولید و فروش آثار موفق بودهایم اما تنگ نظریها آفت بوده است. مثلاً زمانی که لیلی با من است در سطحی فروخت از پرده پایین آمد و این به سیاستهای آن دوران بازمی گردد.
یا مثلاً آژانس شیشهای در اوج فروش بود اما از پرده پایین آمد آن هم به این بهانه که فیلمهای دیگر باید دیده شوند؛ آن سالها مانند این سالها نبود که وقتی فیلمی میفروشد روی پرده میماند و از این اتفاقات کم نیفتاده است.
از حلقههای مفقوده اثرگذار بر سانسور و برخورد با یک فیلم در سینمای ما این است که ناگهان احساس میکنند چون با موضوع مقدسی مانند دفاع مقدس شوخی شده و داستان به صورت طنز مطرح شده است با این فیلم برخورد دیگری میشود.
پس چارچوبهای خاص و مشخصی برای تولیدات دفاع مقدسی وجود دارد.
بله. چارچوبهای مشخص و کلیشهای و ناپیدایی برای پرداختن به موضوعات دفاع مقدس وجود دارد.
به دلیل همین موضوع است که در تولیدات دفاع مقدس خلاقیت نداریم؟
به واسطه برخی از تولیدات این حرف را قبول ندارم. شاید نهایت جسارتها و نوآوریها و تجربیات جدیدی که در سینمای خودمان بعد از انقلاب میبینیم موضوعشان دفاع مقدس بوده است. از فیلم دوئل گرفته تا مزرعه پدری و چ و از کرخه تا راین.
چون از آن زمان فاصله گرفتیم با زاویه تنگتری به آن نگاه میکنیم درحالی که پیشاهنگ سینمای بعد از انقلاب ایران، سینمای دفاع مقدس است.
با این تفاسیر چرا این آثار در گیشه سینمایی دیده نمیشوند؟ نمیفروشند؟
فیلم دفاع مقدس و جنگی پرهزینه است و حمایتهای حداکثری نیاز دارد. براین اساس در مقایسههای اکران وقتی میزان درآمد با میزان هزینه مقایسه میشود تناسب در برخی جاها آن گونه که باید رقم نمیخورد و به نظر میرسد این فیلمها در گیشه و دیده شدن موفق نبودهاند اما از نظر بعد اثرگذاری و جذابیتها این آثار قطعاً قابل ارزش گذاری نیستند.
بخش زیادی از مخاطبان سینمای دفاع مقدس سینمارو نیستند و در بسترهای دیگر این فیلمها را میبینند که قابل رصدشدن نیست؛ مثلاً فیلمهای دفاع مقدسی که در ایام مختلف از تلویزیون پخش میشود به لحاظ جذابیت محبوبیت دارند و بسیار دیده میشوند ولی چون در آمار فروش نمی آیند در آمار تعداد بینندگان هم حذف میشوند.
در بین آثار دفاع مقدسی به لحاظ تنوع و کیفیت کارهای شاخص بسیار داشتهایم؛ کارنامه جشنواره فیلم فجر را ببینید بسیاری از آثار برگزیدهاش آثار دفاع مقدسی بوده است.
شاید این مثال درست نباشد؛ به این دلیل که خود این برگزیده شدن به این دلیل بوده که این آثار موافق ایدئولوژی حاکم بوده است.
این گونه فکر نمیکنم چراکه در سالهای گذشته فیلمهای دفاع مقدسی تنه به تنه ژانرها و تولیدات دیگر بالا آمده اند. امروز نمیتوانیم ارزش فیلمهایی چون اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد ۱۳۸۵) را نادیده بگیریم لذا من فکر میکنم بی مهری است که بگوییم این آثار به دلیل ایدئولوژی حاکم مورد اقبال واقع شدهاند.
اتفاقاً عقیده دارم که آثار دقاع مقدسی به لحاظ جرئت و جسارت یک قدم از سایر تولیدات جلوتر بودهاند. نگاه کنید به زمانی که اخراجیهای ۱ (مسعود ده نمکی ۱۳۸۵) سینما را فتح کرد و رکوردش تا سالها شکسته نشد.
در اینکه آثار برجسته دفاع مقدسی داشتهایم شکی نیست اما از آخرین آنها سالها میگذرد؛ فکر نمیکنید این آثار به مرور زمان به لحاظ محتوا تنزل پیدا کردهاند؟
تنزل پیدا نکردهاند بلکه تنوع پیدا کرده است. در دو دهه اخیر طیف دسترسی به فیلمهای مختلف آنقدر زیاد بوده است که قابل تصور نیست. ما در سالهای قبل بسیار تلاش میکردیم که ۲۲ فیلم در جشنواره فیلم فجر ببینیم.
امروز همان زمانی که ۲۲ فیلم فجر را میبینید میتوانید در پلتفرمها فیلمهای دیگر را ببینید. حجم تولیدات بسیار بالا رفته است. تشریح این وضعیت مانند زمانی است که به عطر فروشی رفتهاید و آنقدر رایحههای مختلف زیاد است که گم میکنید که کدام عطر را انتخاب کنید.
در نمونه فیلمهای گذشته آثاری را داشتهایم که جایگاه غیرقابل حذفی دارند مثلاً کانی مانگا (سیفالله داد ۱۳۶۶) در این سینما هنوز هم اثری قابل اعتنا و حذف نشدنی است.
اثر خوب حتی به رغم سالها هم در ذهن مخاطب میماند؛ چه چیزی باعث میشود که یک اثر ماندگار شود؟
چون برای همان دوران است؛ بگذارید مثال دیگری بزنم. امروز وقتی به یک بنای تاریخی می روید از آن اتمسفر حظ میکنید درحالی که این همه فضای معماری مدرن و جدید هست. از اثر قدیمی لذت می بریم چون حال و هوا و اثر روحی و روانی و باورهای خودش را در زمان گذشته بر ما گذاشته است و خطی را انداخته که تاکنون باقی مانده اما امروز به دلیل حجم تولیدات و شلوغیها و مشغله زندگی این اثرگذاری آثار کاهش یافته است.
امروز از سینمای دنیا در ده سال اخیر یا در ۳ دهه گذشته کدام فیلم در ذهنتان مانده است؟
بر اساس همان مثالی که زدید در نهایت اثر خوب حتی با تنوع در یاد میماند
امروز حجم اطلاعاتی که ذهن ما را درگیر میکند اصلاً قابل قیاس با دهههای گذشته نیست پس امروز یک اثر برای در ذهن ماندن باید بسیار درخشان باشد.
اگر آثار دفاع مقدسی نسازیم چه میشود؟
مانند این است که امروز به تاریخمان بی اعتنا باشیم. چرا امروز به گذشته توجه میکنیم؟ چرا درباره قجر یا درباره وقایع گذشته و ادبا و اسطورههای افسانهای فیلم میسازیم؟ فکر میکنم در این قرن جدید بزرگتر از اسطورههای دفاع مقدس که به عینه مردم با آنها زندگی کردهاند نداریم.
برای افزایش محبوبیت این آدمها و این آثار برای مردم چه باید کرد؟
اینها برای مردم محبوب هستند.
در این صورت چرا این آثار دیده نمیشوند؟ (به عبارتی وقتی فیلمی فروش خوبی ندارند یعنی دیده نشده است).
این توقع درست نیست که این موضوع با فروش خودش را نشان دهد؛ در این جامعه ۸۰ میلیونی ایرانی در هر کوچه و پس کوچهای و با هر نسبت و نسبی آدمها به یک خانواده شهید یا ایثارگری متصل هستند.
در این حوزه باید آنقدر کار کرد تا به آثار کیفیتر رسید کارنکردن خلا را جبران نمیکند. قصه دفاع مقدس اتفاقی بود که مردم با گوشت و پوست خودشان تجربه اش کردند. چیزهایی مانند بمباران، تشییع شهدا و بچههای خودشان که نیروی رسمی نظامی نبودند که بگویند وظیفه اش را انجام داده است؛ در کنار همه اینها پشتیبانیها و حمایتها و حضورهای مردم بود. وقتی پلانهای مستندی از مردم عادی میبینیم که با بضاعتهای حداقلی در کنار جنگ کمک میکردند نمیتوانیم این واقعه را ندیده بگیریم و اگر بگیریم به نسل آینده خودمان ظلم کردهایم.
انتهای پیام/