true
همزمان با چهارم شعبان و سالروز ولادت حضرت عباس علیه السلام اشعاری از شاعران آیینی کشور منتشر میشود.
به گزارش چغادک نیوز به نقل از خبرگزاری تسنیم، چهارمین روز از ماه شعبان مصادف با روز ولادت حضرت عباس علیه السلام است. عباس بن علی ابی طالب، پنجمین پسر امام علی علیه السلام و اولین فرزند امالبنین است.
به مناسبت سالروز ولادت برادر امام حسین علیه السلام اشعاری از شاعران آیینی کشور تقدیم میشود.
مجید تال
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافله فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهواره سقا مانده
زور بازوی تو بی حد وَ عدد خواهد شد
بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانه او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت
علی اکبر به ثنا گویی او می آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می آید
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!
روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین
هستِ ما بین دو ابروی تو؛ بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایه تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت
تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای
فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
زهرا آراسته نیا
هر حاجتمان بسته به نامش آمد
صد شکر که قلبمان به دامش آمد
سلطان ادب ببین که میلادش هم
از روی ادب پس از امامش آمد
زنده یاد ابوالفضل زرویی نصرآباد
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود آخر این چه خاصیتیست
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آب زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
به خون چو جعفر طیار، بال و پر میزد
شنیده بود شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت
و زین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول
فدای همّت مردی که داد آخر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشهٔ چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست…
مهدی جهاندار
سیاه چشم و کشیده ابرو
به قبله مایل ابوالفضائل
درخت طوبی و سرو موزون
و ماه کامل ابوالفضائل
خلیل عصمت، کلیم غیرت،
مسیح سیما، ذبیح سیرت
حسن کرامت، حسین قامت،
علی شمایل ابوالفضائل
کتاب فضل پدر تو بودی
که باب فضل پدر تو بودی
کسی نگفته تو را ز فضل
پدر چه حاصل ابوالفضائل!
لبان عطشان شنیده بودم
ولی به دریا ندیده بودم
رسول باران، امیر طوفان،
امام ساحل ابوالفضائل
چه دست افشان و پای کوبان
و اشک ریزان و مشک خیزان
ابوالعجائب، ابوالغرائب،
ابوالخصائل، ابوالفضائل…
مدافعان حرم کجایند
که تا علمدارشان تو باشی
که سر نکوبد دوباره زینب
به چوب محمل ابوالفضائل!…
همینکه ماه من از در آید،
خروش از هر طرف برآید
ابوالفضائل ابوالفضائل
ابوالفضائل ابوالفضائل
false
true
false
true